صنعتِ میلیاردیِ مربیانِ رابطه؛ چگونه وارد رابطه عاشقانه بشوید؟!
فدراسیون بینالمللی کوچینگ – که یک نهاد بینالمللی صنعتی است – میگوید، تجارت کوچینگِ توسعه فردی از لحاظِ تعداد و ارزش از سال ۲۰۱۵ دوبرابر شده است؛ این رشد مدیون افزایش مخاطبانی است که در فضای آنلاین دائماً در حالِ رشد هستند، بعلاوه تغییراتی که در ویژگیهای جمعیتشناختی رخ داده است.
مربیان اغلب قول میدهند که مشتریانشان مرد دلخواهشان را پیدا میکنند؛ درحالی که هیچ ضمانتی وجود ندارد. اما به هرحال برخی اوقات به نظر میرسد که آنها موفق میشوند افراد مجرد را شادتر کنند.
رابرت بوریل، با شور و هیجان روی صحنه میرود و درحالی که لحنش با موسیقیِ درحالِپخشِ دیجِی هماهنگ شده است، میگوید: «میخواهم به شما بگویم کجای کارتان اشتباه بوده است.»
او رو به اعضای حاضر در اتاق میپرسد: «برای شنیدنش آمادهاید؟»
از اینطرف و آنطرف اتاق نجواهایی به گوش میرسد.
او این بار با صدایی پرتوانتر و بالاتر رو به اتاق میپرسد: «برای شنیدنش آمادهاید؟»
و اتاق اینبار با صدایِ «بله» بلندِ حضار منفجر میشود.
رابرت که تمام این مدت مدام از این طرف صحنه به آنطرف حرکت میکرد، ناگهان در میانِ صحنه متوقف میشود، در یک دستش میکروفن است و دست دیگری که آزاد است را به صوی حضار نشانه میگیرد.
او فریاد میزند: «شما بانوان اشتباهتان آن است که به فردی که هنوز در مرحله آشنایی است، امتیاز یک همسر را میدهید.» «مردان شکارچی هستند! آن لحظهای که شیر گردن شما را میگیرد و شما تا سرحد مرگ دچار خونریزی هستید، او چشمش به دنبال یک قربانی دیگر است.» «پس لطفا، آتش را قبل از موعد روشن نکنید، زیرا همان آتش دامن خودتان را میگیرد.»
زنان میخندند، سرشان را به نشانه تأیید تکان میدهند و برخی هم کف میزنند.
رابرت بوریل یک مربی رابطه است و در این رویداد که با عنوان «زن عزیز» برگزار شده است، مخاطبان او زنان مجردی هستند که میخواهند همسران آیندهشان را پیدا کنند.
از کلوپ رقص تا کرسی خطابه
دفتر او در نایروبی در کنیاست و چند روز قبل از این رویداد ما توانستیم با او در بیرون دفترش ملاقاتی داشته باشیم. آن روز برای پوشیدن یک دست کتوشلوار خاکستری، یک بلوز صورتی و یک کراوات خالخالی که با دستمال جیبیاش سِت شده بود، روز بسیار گرمی بود، اما او توضیح داد که شما هرگز نمیدانید روزتان شما را به کجا خواهد برد و قرار است با چه کسانی ملاقات کنید؛ و باید همیشه به خاطر داشته باشید که کتوشلوار همیشه بهترین تأثیر را روی مخاطب میگذارد.
در داخل دفتر او، ویدیوهای کوچینگ او از چندین صفحه نمایش به طور همزمان پخش میشوند و عطر لوسیونِ بعدازاصلاحِ گرانقیمتش فضای اتاق را پر کرده است. در اتاق او ده دوازهنفری مشغول تایپ با صفحه کلید کامپیوتر هستند و یکی از منشیها میگوید تماشای ویدیوهای او زندگیاش را نجات داده است.
یک میز در اتاق کار او پر از کتابهای خود-یاری است که این مربی ۴۶ساله نوشته است. او همچنین یک خودزندگینوشت با عنوان «از کلوپهای رقص تا کرسی خطابه» دارد که زندگی او را از زمانی که در صنعت هرزهنگاری فعال بود تا اکنون که در کلیساها و کنفرانسهای سراسر آفریقا به عنوان مربی انگیزشی ظاهر میشود را شامل میشود.
رابرت میگوید راز پیدا کردنِ عشقِ ابدی را پیدا کرده است – هرچند که زندگی شخصی او همیشه هم خوب پیش نرفته است. «اعتراف میکنم که ازدواج خودم خیلی علنی شکست خورد. اما این به این معنی است که من میتوانم به زنان درباره داشتنِ رابطه موفق توصیه کنم. من میدانم که مردم کجا اشتباه میکنند.»
دلایل رشدِ تجارتِ کوچینگ
برطبق فدراسیون بینالمللی کوچینگ – که یک نهاد بینالمللی صنعتی است – تجارت کوچینگِ توسعه فردی از لحاظِ تعداد و ارزش از سال ۲۰۱۵ دوبرابر شده است؛ این رشد مدیون افزایش مخاطبانی است که در فضای آنلاین دائماً در حالِ رشد هستند، بعلاوه تغییراتی که در ویژگیهای جمعیتشناختی رخ داده است.
توسعه فردی شامل مربیگریِ سبک زندگی است که میتواند شاملِ مدیتیشن، مدیریت استرس و رشد اعتمادبهنفس و همینطور مربیگریِ رابطه باشد که تمرکز آن بیشتر بر قرار ملاقاتهای عاشقانه است. اما حتی هدفِ نهاییِ مربیگریِ سبک زندگی هم میتواند پیدا کردنِ یک شریک عاطفی باشد.
جان برگر، نویسنده «نقشه خودت را اجرا کن»؛ میگوید: «دو دلیل عمده تقاضا برای چنین بازاری را افزایش داده است. اولین دلیل شکافتِ جنسیتی در دانشگاه است که یعنی تعداد مردانی که وارد دانشگاه و از آن فارغالتحصیل میشوند، کاهش پیدا کرده است. دلیل دیگر، فرهنگِ مسمومِ قرار ملاقاتهای آنلاین است. هر دو گرایش باعث شده که قرار ملاقات عاشقانه برای زنان تحصیلکرده، موفق و هرگز ازدواج نکردهای که در سنین بین ۳۰ تا ۵۰سال هستند، سخت شود. تعجبی ندارد که این افراد بازارِ هدفِ مربیهای رابطه هستند.»
تعداد افراد مجرد در سراسر دنیا از انگلستان تا آمریکا و کنیا چندبرابر شده است.
برگر میگوید یک کلاس خصوصی با مربی رابطه میتواند در ماه ۸۰۰۰دلار هزینه داشته باشد. برطبق گزارش فدراسیون بینالمللی کوچینگ، صنعتِ مربیگریِ توسعه فردی در سراسر جهان اکنون ارزشی در حدود ۱۳میلیارد دلار در سال درآمد است.
داستان مری؛ داستانی آشنا برای زنان مجرد در سراسر جهان
یک روز قبل از مشارکت در رویدادِ «زن عزیز»، همسایههای مری دختر ۶ روزهشان را در وان پلاستیکیای که در بالکن خانه گذاشتهاند، شستشو میدهند. مری با لبخند به آنها نگاه میکند. او بچه دوست دارد.
مری ۳۵ سال دارد و در کشوری که متوسط سن ازدواج به گزارش بانک جهانی، ۲۱ سال در شهرها و ۱۹ سال در روستاهاست، هرگز ازدواج نکرده است.
او میگوید: «بیشترین فشار از سوی خانواده، والدین، پدربزرگ و مادربزرگ، عموها و عمهها و خالههاست.» آنها مدام از مری میپرسند که چرا ازدواج نمیکند. مری میگوید: «میخواهم بدانم که کجای کارم اشتباه است.»
از او میپرسیم که آیا مجرد ماندنِ او دلیلش آن است که او خطا یا اشتباهی مرتکب شده است. آیا عوامل دیگری در مجرد ماندنِ او دخیل نیستند؟ و آیا ملاقات با فردِ مناسب گاهی به شانس مرتبط نیست؟
او توضیح میدهد: «نمیدانم. خیلی از مردم به من میگویند که مشکلپسندم. نمیدانم من سختگیرم یا نه. من نمیدانم.»
مری در یک مرکز تلفن کار میکند و برنامه زنِ عزیزِ بوریل ۵۰ دلار یعنی حقوق یک هفته او را طلب میکند. او مطمئن نیست که این کنفرانس برایش مفید باشد که بتواند برای پیدا کردنِ همسر آیندهاش سرمایهگذاری کند. اما بهرحال او مشتاق است که در این کنفرانس شرکت کند.
«با خودم میگویم که یکبارش ارزش امتحان کردن را دارد.»
متیو هاسی رؤیا میفروشد؟
متیو هاسی در عالمِ مربیان رابطه، یک ستاره و نویسنده کتاب پرفروشِ نیویورکتایمز با عنوان «مرد رؤیاهایت را به دست آور» است. یک ویدیو در کانال یوتیوب او (با حدود ۲.۲ میلیون مشترک) با عنوان «سه عبارتی که قلب مردان را برایتان به تپش درمیآورند»، بیش از ۱۰میلیونبار دیده شده و رکورد زده است.
یک دیدار و ملاقات شخصی با او برای دریافت چند نصیحت میتواند تا هزاران دلار برایتان آب بخورد. حتی یک ملاقات آنلاین در حدود ۸۰۰دلار است.
با زنی صحبت میکنم که میگوید به منظور بهبود از شکست بدی که در رابطهاش خورده است، میخواهد در یکی از رویدادهای متیو هاسی که به زودی برگذار خواهد شد، شرکت کند.
پس به متیو میگویم مردم در زمانی به او مراجعه میکنند که در برهههای آسیبپذیری از زندگیشان هستند و او درواقع به آنها آرزو و رؤیای بهتر شدنِ آینده را میفروشد.
او پاسخ میدهد: «باور ندارم که فردی ویدیوهای من را دیده باشد و بگوید که من در این ویدیوها رؤیا میفروشم. من درباره واقعیت بسیار صادق هستم. اگر کسی برای دریافت چند نصیحت درباره ملاقاتهای عاشقانهاش نزد من بیاید، من سعی میکنم که او خوشحال از در اتاق من بیرون برود، حتی اگر نتوانم در پیدا کردنِ شریک عشقی به او کمک کنم. چون میدانم که پیدا کردنِ آدم مناسب همیشه هم اتفاق نمیافتد.»
او میگوید، برایش خیلی ارزشمند است که یک زوج او را در خیابان میبینند و به او میگویند که به خاطر نصایح او با هم ازدواج کردهاند. او میگوید: «اگر این چیزی است که شما میخواستید و به آن رسیدید، خیلی شگفتانگیز است. اما من هدفم آن است که افراد حتی در صورتیکه به فرد مورد نظرشان نرسند هم خوشحال باشند.»
ممکن است در این سخنِ متیو نکته و پیامی برای مری نهفته باشد.
کنفرانس «زن عزیز» و حضور مری
امروز همان روزی است که کنفرانس زن عزیز در هتلی مجلل که مالک آن معاون رئیسجمهور کنیاست، برگزار میشود. دختر معاون رئیسجمهور، یکی از دوستان بوریل است.
بیرون در کنفرانس یک عکس بزرگ از رابرت بوریل، با فکِ تراشیده [منظور عمل زیبایی است]، ریش آرایش کرده و عینک برند خودنمایی میکند. در داخل کنفرانس دهها میز که با رومیزی سفید پوشیده شدهاند، دیده میشود. صندلیها همه روبهصحنهای با که به رنگ بنفش تزئین شده است، قرار گرفتهاند.
رابرت بوریل معمولاً در استادیومها و تالارهایی با صدها نفر از حضار برنامه اجرا میکند، اما محدودیتهای ناشی از کووید به این معنی است که این بار فقط ۳۰ زن در جلسه او حضور خواهند داشت.
مری یکی از شرکتکنندگان است که روی آخرین صندلی ردیف آخر مینشیند. سایر حاضرین از سراسر نایروبی و فراتر از آن در جلسه شرکت کردهاند. یکی از زنان میگوید ۵ ساعت در راه بوده و سه تا اتوبوس عوض کرده تا خودش را رأس ساعت ۱۰ به اینجا برساند.
پیش از شروع جلسه یکی از دوستان بوریل، شازمین بَنک که گوینده رادیو و مربی انگیزشی است، درباره رخداد خشونت خانگی علیه زنان صحبت میکند و چند زن با شنیدن حرفهایش شروع میکنند به گریه کردن. وزیر بهداشت کنیا در سال ۲۰۱۴ اعلام کرده بود که در حدود ۴۵ درصد از زنان و دختران بین سنین ۱۵ تا ۴۹ سال آزار جسمی را تجربه کردهاند.
اما روحیه پایین مدت زیادی طول نمیکشد و با ورود کمدینی که اتفاقات یک قرار ملاقات عاشقانه را با زبان طنز بیان میکند، حضار شروع به خندین میکنند. یک مشاور تصویری به حضار میگوید که شانههایشان را عقب بدهند و صاف روی صندلی بنشینند «زیرا زبان بدن میتواند بازتابدهنده اعتمادبهنفس آنها باشد و همه به افرادی که اعتمادبهنفس بالایی دارند، جذب میشوند.»
بعد حضار قبل از آنکه با اصلیترین جاذبه این کنفرانس، مردی که کیلومترهای راه را برای دیدنش آمدهاند، مواجه شوند، ناهار صرف میکنند.
بالاخره رابرت بوریل از راه میرسد و میگوید: «این سمیناری برای پیدا کردنِ همسر است. اگر به حرفهایم گوش بدهید، میتوانم به شما کمک کنم تا کریسمس همسرتان را پیدا کنید؛ و اگر این چیزی که میخواهید نیست، پس لطفاً جلسه را همین حالا ترک کنید.»
اگر احتمالاً کسی هم باشد که بخواهد جلسه را ترک کند، بسیار خجالتزده خواهد شد.
بوریل ادامه میدهد: «امروز میخواهم با شما بانوان درباره مسائلی صحبت کنم که مربوط به رابطه هستند. برخی از شما ممکن است فهمیده باشید که مجرد بودنتان به دلیل اینکه مردی وجود ندارد، نیست. بلکه به این دلیل است که شما در رابطه با مردان دچار اشتباه میشوید.»
او میگوید یکی از ایرادهای شما آن است که خیلی زود با مردان وارد صمیمت جنسی میشوید و لباسهای تنگ و کوتاه میپوشید. مری که از ابتدای جلسه مشغول یادداشتبرداری است، قلم و کاغذ را کنار میگذارد و با تعجب نگاه میکند.
رابرت میگوید از برخی از زنان میخواهد روی صحنه بیایند و درباره علت مجرد بودنشان صحبت کنند. مری یکی از آنهاست.
رابرت میپرسد: «چرا مجردی؟»
مری توضیح میدهد: «خیلی وقت پیش در همسایگیمان جوانی بود که از کودکی با هم بزرگ شدیم. او بسیار جذاب بود. از آنهایی که شکم شش-تکه دارند و خیلی خوشتیپ هستند.» مری موقع گفتن این حرفها خندهاش میگیرد و با نگاهی که به حضار میاندازد، آنها را هم به خندیدن دعوت میکند.
مری ادامه میدهد: «ما یکسالونیم با هم قرار میگذاشیم تا اینکه او یک شغل جدید در نایبروبی پیدا کرد. اوایل از راه دور با هم مکالمه داشتیم، بعد یکباره همه چیز دود شد و رفت.»
مردی که مری تصور میکرد، همسر آیندهاش خواهد بود، او را «بیخبر» رها کرده بود. مری ادامه میدهد: «از او پرسیدم که یکباره چه اتفاقی افتاد و او جواب داد که میدانی مری؟ سبک زندگیام تغییر کرده است. طبقهام تغییر کرده است.»
مری در اینجا متوقف میشود.
رابرت مداخله میکند و میپرسد: «او باعث شد که احساس حقارت کنی؟»
مری پاسخ میدهد: «خیلی زیاد. این مرد احساس عزتنفس من را تا حدی پایین آورد که...» مری دیگر نمیتواند ادامه دهد و زیر گریه میزند.
بالاخره بعد از مدتی مری به خودش میآید و میگوید: «خیلی سخت است. احساس میکردم که کافی نیستم.» او میگوید از سال ۲۰۱۲ که چنین تجربهای داشته دیگر هرگز با کسی قرار نگذاشته است.
رابرت شروع به صحبت میکند و این بار آهستهتر و آرامتر حرف میزند. او به مری میگوید که مقصر نیست و حتی اگر خیلی پردردسر و پرچالش به نظر برسد، او باز هم باید عاشق شود. جمله بسیار واضح و بدیهی است؛ درست مثل اینکه یکی از بهترین دوستانتان بعد از شکست خوردنِ رابطهتان چنین نصیحتی را به شما بکند. اما بعد از ۶ ساعت که با حضور کمدینها گذشته است، مری سرش را به نشانه تأیید تکان میدهد، گویی که از خودِ کتابِ مقدس آیهای برایش خوانده باشند.
سمینار خیلی زود تمام میشود. زنان همدیگر را در آغوش میکشند و با هم شماره ردوبدل میکنند. پیوند خواهرانهای بر اساس تجربه مشترک تجرد بین آنها شکل گرفته است.
آیا مقصرتجرد خودِ زنان هستند؟
یک روز بعد از کنفرانس زنِ عزیز، باز هم رابرت بوریل را ملاقات میکنیم. او در راه یک برنامه رادیویی است. او یک ژاکتِ برند پوشیده که حروف اول اسمش را رویش نوشتهاند و به شدت خسته است. میگوید، هفته پرکاری داشته که انرژی او را گرفته است. او میگوید بعد از برنامه رادیوییاش نیاز به یک روز کامل استراحت دارد. رویهم رفته از برنامهاش و کنفرانس راضی است و بازخوردهای مثبتی بعد از جلسه دریافت کرده است.
اما ما نمیتوانیم خودداری کنیم و با وجودِ خستگی او، از او نپرسیم که آیا او واقعاً فکر میکند زنان به دلیلِ اشتباهاتِ خودشان مجرد هستند؟ آیا او فکر نمیکند که دلایل دیگری برای مجرد ماندنِ زنان میتواند وجود داشته باشد؟
او پاسخ میدهد: «این چیزی است که جواب میدهد. آیا شما میتوانید با خودتانبودن و منتظر شانس ماندن، همسر پیدا کنید؟ بله، البته که میتوانید. اما من به آنها چیزی را میآموزیم که فرایند رسیدن به خواستهشان را تسریع میکند و باعث میشود که آنها احساس کنند بر زندگیشان کنترل دارند.»
و او هم مانند متیو هاسی، میگوید در شیوه مربیگری اش چیزی فراتر از دستیابی به همسر وجود دارد.
او میگوید: «مردم پیش من میآیند و فکر میکنند که میدانند چه میخواهند، اما آنها درواقع چیز دیگری میخواهند.»
مجرد خوشحال!
مری تصمیم گرفته با مردی که به او معرفی شده است، قرار آشنایی بگذارد. او میگوید این سمینار را دوست داشته و خیلی چیزها آموخته است. او تیشرتی نارنجی پوشیده که به رنگِ لحظه طلایی طلوع خوشید است و درشت رویش نوشته «هراس نداشته باش.» او میگوید، عشق میتواند منتظر بماند.
«مهمترین پیامی که من از این سمینار گرفتم آن بود که باید خوشحال باشم. باید خودم را خوشحال کنم. باید خودم را دوست داشته باشم. قبل از اینکه به کسی عشق بدهم، باید کاملاً عاشق خودم باشم.»
«هنوز هم وقت هست. هنوز وقت هست. من هنوز جوانم. هه!» ۵ماه بعد مری هنوز هم مجرد است، اما به نظر میرسد چیزی در او تغییر کرده است. او یک مجردِ خوشحال است.
منبع: BBC World
ترجمه: سایت فرادید
ارسال نظر