فعال سیاسی اصلاحطلب: پس از مرگ مهسا امینی شرایط در کشور دوقطبی شد
یکی از فعالان سیاسی اصلاحطلب معتقد است اصلاحات برای مطالبات خود هزینه زیادی پرداخت کرده است.
یکی از فعالان سیاسی اصلاحطلب معتقد است اصلاحات برای مطالبات خود هزینه زیادی پرداخت کرده است.
به گزارش عرشه آنلاین، دبیر کل سابق حزب اتحاد ملت معتقد است پس از مرگ مهسا امینی شرایط در کشور دوقطبی شده است.
مهمترین بخشهای سخنان علی شکوری راد دبیرکل سابق حزب اتحاد ملت را در ادامه میخوانید:
شرایط فعلی، شرایط پساجنبش مهسا است که یک دوقطبی در آن شکل گرفت؛ گو این که در یک سو حاکمیت و در طرف دیگر بخش برانداز قرار داشتند. البته به دلیل حمایت رسانه های خارجی از براندازان، عملا رویکرد غالب جنبش مهسا براندازی جلوه داده شد.
در حالی که جنبش مهسا بخش اعتراضی طیف گستردهای از مردم و چه بسا اکثریت مردم را در بر میگرفت، اما در لابه لای تبلیغات حاکم بر رسانههای برانداز، بخش اعتراضی جنبش خیلی پررنگ دیده نشد، در حالی که اصل جنبش، اعتراضی بود و اکثریت مردم ایران با آن همراه بودند.
اصل اعتراض مردم به شیوه حکمرانی موجود بود. البته اعتراض به حجاب اجباری هم باز به عنوان تنها خواسته پررنگ شد. هرچند در این مورد آمار رسمی وجود ندارد، اما برآورد من این است که اکثریت مردم مخالف هرگونه اجبار هستند.
ولی بخش براندازی شامل اکثریت مردم نمیشد. هرچند در این مورد هم برآورد دقیقی وجود ندارد. البته وقتی دوقطبی میشود، نیروهای بینابینی نادیده گرفته شده و صدایشان شنیده نمیشود.
اصلاحطلبان در چنین شرایطی عملا در حاشیه قرار گرفتند، ولی بیکار ننشستند و روش های غلط برخورد با مردم در اعتراضات خیابانی را نقد کردند.
در حقیقت نقش اصلاحطلبان، نقد رفتاری بود که در برخورد با اعتراضات خیابانی صورت میگرفت. اصلاح طلبان در زمره معترضین بودند، اما معترض کف خیابان نبودند، معترضی بودند که از مطالبات برحق مردم حمایت میکردند.
این حوادث توانست حجم نارضایتی موجود در جامعه را نمایان کند. در واقع برخی بخش ها مجبور شدند همهجانبه موضوع را مورد واکاوی قرار دهند. هرچند هنوز نشانهای از اینکه دریافت درستی از جنبش مهسا داشته باشند بروز و ظهور نکرده است در حالی که تحول در شیوه حکمرانی همچنان بزرگترین مطالبه است.
به صداهای متفاوت مجال داده نشده و بلافاصله وادار به سکوت میشوند. در چنین وضعیتی که جامعه قدرتمند نیست مردم مترصد آن میشوند که تعارضات درونی قدرت بروز پیدا کند و در نتیجه شدت یافتن آن، قدرت حاکمه ضعیف شود.
آنچه واقعیت است وجود نارضایتی در بخشهای مختلف جامعه و به دلایل مختلف است. به هر حال هر بخش از مردم برای نارضایتی خود دلایلی دارند. با توجه به گستردگی طبقات محروم و کشیده شدن عده زیادی از مردم به زیر خط فقر بخش زیادی از این نارضایتی به محرومیت اقتصادی و معیشتی اختصاص پیدا میکند.
در بدنه اصولگرایی چالش بسیار عمدهای وجود دارد. این جریان به رأس قدرت وفادار است، اما امکان دارد که نسبت به یکدیگر متعارض باشند. اینکه گفته میشود که در آینده تعارضات آنها در حاکمیت نمود مییابد، به همین دلیل است. به هر حال حاکمیت هم یکپارچه نیست.
در هر حکومتی همه طرفداران به یک اندازه از قدرت و مواهب آن برخوردار نیستند، برخی از اجزاء از مواهب قدرت خیلی بهرهمند شده اند و برخی خیلی هزینه میدهند اما به آن اندازه از مواهب برخوردار نیستند. ضمن اینکه این افراد شاهد نارضایتی بقیه مردم هستند و پاسخی برای آن ندارند
سوال مهم این است که اساسا چرا انتخابات برگزار می شود! آیا هدف این است که فقط صندوق رایی بگذارند و مردم در آن برگه ای بیندازند، درحالی که اگر برای رأی و نظر مردم اعتبار و اثر بخشی در اداره کشور قائل نباشند انتخابات خود به خود بلاموضوع است.
در این صورت بهتر است سوال این گونه مطرح شود که چرا چنین نمایشی قرار است برگزار شود! اگر قرار است که انتخاباتی واقعی برگزار شود، باید به لوازم و نتایج انتخابات پایبند بود.
همه کنشگران سیاسی در شکل گیری وضع موجود سهیم هستند و کسی مبرا نیست. اصلاح طلبان هم سهم خود را دارند.
من همواره با خودزنی اصلاح طلبان مخالف بودم و با رویکرد خودانتقادی رسانه ای در میان اصلاحطلبان موافق نیستم. البته این به این معنی نیست که انتقادی متوجه اصلاحطلبان نیست. اما اگر کنشهای اصلاحطلبان مورد ارزیابی دقیق قرار بگیرد باید به جنبش اصلاحات و اصلاحطلبان مدال داد.
ارسال نظر