آخرین گفتگوی جنجالی با نوید محمدزاده/ برای فرشته گریه هم کردم
گفتگوی خواندنی با نوید محمدزاده را از نظر میگذرانید.
نوید محمدزاده در سریال قورباغه به کارگردانی هومن سیدی در کنار فرشته حسینی و دیگر بازیگران معروف در این پروژه حضور داشت. نوید محمدزاده با انتشار یک فیلم و نوشتن متنی عاشقانه برای فرشته حسینی تولد او را تبریک گفت. فرشته حسینی نیز در واکنش به فیلم نوید محمدزاده با متنی عاشقانه واکنش نشان داد. این فیلم نوید محمدزاده فضای مجازی را تحت تاثیر قرار داد.
گفتگو با نوید محمدزاده را از نظر میگذرانید:
دوست داریم بدانیم که از کجا کار تئاتر را شروع کردی؟
نوید محمدزاده: سال ۸۲ که دیپلمم را گرفتم به آموزشگاه هفت هنر در کرج رفتم و آنجا یک دوره یکساله پیش اساتیدی مثل آقای محمد یعقوبی، خانم مهتاب نصیرپور، نوید فرح مرزی و… آموزش دیدم. تا چند سال هم در اجراهای خصوصی بازی میکردم. آن موقع، از اجرای نمایشنامه خوانی برای دو تا تماشاچی که از رفقایم بودند کاری داشتم، تا برسد به حالا که در کار آقای یعقوبی با این همه تماشاچی بازی کردم؛ و البته خودم هم این سیر را دوست دارم که پله پله آدم پیش برود تا اینکه از همان اول بیفتد دنبال اینکه زودتر چهره بشود.
شروع حرفهای ات از چه کاری بود؟
نوید محمدزاده: شروع حرفهای ام در فیلم «در میان ابرها» کار روح الله حجازی بود و بعد اواخر سال ۸۸ هم یک فیلم سینمایی با آقای بهروز قبادی، برادر بهمن قبادی کار کردیم که در آن کار نقش اول را بازی میکردم. فیلم خوبی هم بود، اما متاسفانه مجوز نگرفت.
شروع حرفهای ات از کی بود؟
نوید محمدزاده: اولین اجرای عمومی نمایش «پسران آفتاب» بود که در کرج اجرا کردیم و برای آن کار سال ۸۷ جایزۀ دوم بازیگری بخش بین الملل جشنواره دانشجویی را گرفتم. سال ۸۸ «ماه در مرداب» محمد کوروش نیا را در تالار محراب داشتم؛ و میتوانم بگویم شروع جدی ام سال ۸۹ بود با «فاصلۀ تاریک ستاره ها» ایثار ابومحبوب و بعد «یک دقیقه سکوت» کار آیدا کیخایی، «دهانی پر از پرنده» فارس باقری بعد هم «آخرین نامه» مهرداد کوروش نیا که در فجر هم به خاطرش کاندیدای بازیگری شدم.
«بالاخره این زندگی مال کیه؟» دوست عزیزم اشکان خیل نژاد را در تالار مولوی اجرا کردیم که برای آن نقش، جایزه بازیگری جشنواره دانشجویی را بردم؛ و بعد هم که کار «زمستان۶۶» محمد یعقوبی و «ورود آقایان ممنوع!» خانم کتایون فیض مرندی را در تئاتر شهر داشتم. «آخرین نامه» را هم در جشنواره «اسپولِتو» ایتالیا یک اجرا بردیم.
تو در نقش هایت چقدر به بداهه پردازی اهمیت میدهی؟
نوید محمدزاده: به نظر من بداهه چیزی است که باید در تمرینها بوجود بیاید. ناخودآگاهِ تو در تمرینها چیزی میگوید و کارگردان به تو میگوید این را نگه دار؛ و این بداهه تو بوده که به اجرا اضافه شده است. در موقع اجرا هم گاهی اتفاقهایی پیش میآید که غیر از بداهههای دیالوگی تو بداهه رفتاری داری؛ و به نظر من در بداهه اصولا رفتار بر جریان کلام اولویت دارد که این میتواند به اجرای تو طراوت و تازگی بدهد.
ولی من از آن بازیگرهایی هستم که همه جزئیات بازی را در ذهنم دارم یعنی در لحظه از قبل میدانم به کجا نگاه کنم، با چه ریتمی راه بروم. اینها چیدمانی است که برای هر نقشی انجام میدهم، ولی معتقدم که همه این چیدمانها باید به طوری باشد که تماشاچی فکر کند همه اینها بداهه است یعنی در عین چیدمان باید بداهه نشان داده شود و مخاطب نباید هرگز این را بفهمد.
مثلا به نظر من علیرضا نادری «کوکوی کبوتران حرم» ش بی نظیر است و من آن کار را سه بار دیده ام. یا محمد یعقوبی نابغه است، چون کارگردانی اش را نمیچیند روی تصاویرِ عجیب غریب. بلکه روی انسانها میچیند. تماشاچی در نهایت، دوست دارد آدمها را ببیند. اینجا اهمیت بحثی که گفتی مشخص میشود. در چنین کارهایی است که مخاطب میتواند حس تازگی را از بازیگر کسب کند. البته در این راستا بازیگر نباید از کارگردان جلو بیفتد که تماشاچی به جای اینکه مطلب مد نظر درام را بفهمد بگوید چه بازیای دارد! چه انرژیای روی صحنه میگذارد!
موافقم؛ و من در بازیهای تو این را دیده ام که واقعا اندازه نقشی که داری بازی میکنی.
نوید محمدزاده: بله مثلا در دهانی پر از پرنده من اصلا کار خاصی انجام نداده ام. چون نقش به شدت معمولی است. نمیگویم بازیگر با هوشی هستم، اما هر بازیگری باید هوش این را داشته باشد که نقش ساده را ساده برگزار کند و برای نقش ویژه طراحی ویژهای داشته باشد. در کاری مثل «بالاخره این زندگی مال کیه» یک ساعت و نیم روی صحنه حضور دارم و نگاه مخاطب را روی خودم حس میکنم. آنجا دیگر به هیچ عنوان حق خطا کردن ندارم.
در میان کارگردانهای مختلفی که با آنها کار کردی کسی بوده است که احساس طراوت و لذت بیشتری در کار او کرده باشی؟
نوید محمدزاده: یک بازیگر باید با آدمهای مختلف کار کند و تجربههای مختلفی پیدا کند. بازیگرانی هستند که تنها با یک گروه یا نهایتا با گروه دیگری که دوست همان گروه است کار میکنند؛ و من در همه کارگردانانی که با آنها کار کرده ام ویژگیهای خاصی را دیده ام. مثلا مهرداد کوروش نیا کسی بود که یک ماه و نیم، هفت شب تا یک بامداد میرفتیم در خانه اش تمرین میکردیم. این تیپ کار، کار خانوادگی است. به خاطر همین هم تماشاچی معمولا ارتباط خوبی با کارهایش بر قرار میکند.
چون ما دائما با هم هستیم مثل یک خانواده. خانم کیخایی هم که کار «یک دقیقه سکوت» را با ایشان کار کردیم کارگردان فوق العاده ایست که بسیار به جریان آقای یعقوبی نزدیک است همین طور اشکان خیل نژاد که شاگرد آقای یعقوبی بوده. یعنی همان شیوهای که به بازیگر اعتماد میشود؛ بازیگر آزادی دارد و کارش توسط کارگردان روتوش میشود. محمد یعقوبی به قدری با هوش است که حتی میداند تو را در چه نقشی قرار دهد. حتی جایی که خودت هم ممکن است فکرش را نکنی. فارس باقری هم کارگردانی است که شیوه خودش را دارد. باید یک بازی مینی مال را انجام بدهی و آن هم تجربه جالبی بود.
علاقه داری تئاترهای نوع دیگری را هم را تجربه کنی؟ یعنی سبکهای جدید یا چیزی که تا به حال انجام نداده ای؟
نوید محمدزاده: طبیعتا. من دوست دارم تجربه جدید داشته باشم. اما مخالف این هستم که میگویند بازیگر همه کاری را باید انجام بدهد. ببین مثلا من در پرفرمنسی که گفتی بازی کردم برای تخلیه خودم. یعنی دنبال چیزی برای خودم بودم. ولی لازم نیست که تو، هرکاری را انجام بدهی برای اینکه بگویی «ببینید من چه بازیگری هستم! من رئال را بازی میکنم. کلاسیک را هم بازی میکنم.» نه من میگویم بازیگر باید خودش را بشناسد. وقتی آل پاچینو در تاجر ونیزی یک بازی کلاسیک میکند، آن را پاچینویی بازی میکند.
خودش را به نقش تحمیل میکند. من تئاتری را دیشب دیدم که حس میکردم این بازی از بازیگر خواسته شده و به او تحمیل شده است. من دوست ندارم چنین کارهایی را انجام بدهم. به عنوان یک تماشاگر اگر از کارگردانی کاری را ببینم که با تماشای آن خسته بشوم دوست ندارم که در کار او بازی کنم. زیرا نباید در کاری بروم که میدانم تماشاگر را اذیت میکند. تا جایی که خودم را میشناسم میدانم آدمِ چه کارهایی نیستم و آنها را قبول نمیکنم.
حتی اگر احساس کنی که میتوانی خودت را به آن نقش تحمیل کنی؟
نوید محمدزاده: آ… (فکر میکند) مگر اینکه نقش را خیلی دوست داشته باشم. ولی نه. باز هم این کار را نمیکنم. چون بعضی وقتها یک نقش را خیلی دوست داری، اما در فرمی میروی که میبینی دیگر آنچیزی که میخواستی نیست و تو اذیت میشوی و انرژی ات گرفته میشود. اگر کارگردان قرار باشد مرتب بگوید تو این را بگو، این جور راه برو، این شخصیت، این طور نگاه میکند و… من نمیتوانم. شاید به خاطر کُرد بودنم است. اما اگر قرار باشد کارگردانی چنین چیزی را بخواهد پس چرا من را انتخاب کرده است؟ بدترین چیز ممکن این است که بازیگر را یک ابزار تلقی کنیم. به هیچ وجه بازیگر ابزار نیست.
شاید نتیجه کلی کار خوب بشود، اما من اینجور کارها را از نظر بازیگری کار نمیدانم. عاشق این هستم که برای دکتر رفیعی بازی کنم. مثلا سیامک صفری را در «شکار روباه» ببینید؛ نقش آغا محمد خان قاجار را بازی میکند. یک بازی کلاسیکی که در آن بازیگر از خودش دور نشده؛ سیامک خودش است. ابزار نیست. روز آخرِ «یک دقیقه سکوت»، آقای یعقوبی به من گفت: نوید! اینجا خوب بودی، ولی سر کارهای دیگر که میروی بدان که هیچی نیستی و هیچ چیزی بلد نیستی و میروی که یاد بگیری. عاشق یادگرفتن هستم البته با شرایطی که گفتم.
رابطه ات با تماشاگر چه طور است؟
نگرانم که باعث آزردگی اش نشوم. خسته اش نکنم. خیلی نظر میپرسم. مثلا به خود تو اصرار کردم که بیایی و اجرای آخر زمستان۶۶ را ببینی برای اینکه از تو بپرسم نسبت به اجراهای اول بهتر شده است یا نه؟ سر فیلم بهروز قبادی، بچههای تدارکات را کچل کرده بودم انقدر که ازشان راجع به کارم میپرسیدم. بعضی وقتها کسی که خیلی معمولی است نظرش میتواند خیلی به تو کمک کند.
به نظرت بازیگری در تئاتر با سینما چه تفاوتی میکند؟ و این دو فضا اصولا چقدر به هم نزدیک اند؟
به نظر من ـ البته شاید دیگران قبول نداشته باشند. ـ تنها تفاوتش در جریان صداست؛ که آنجا با بومِ صدا است و اینجا صدای طبیعی بازیگر و یکسری جزئیات تکنیکی شان متفاوت است، اما هدفشان یکی است. یعنی چه در سینما و چه در تئاتر تو باید جوری بازی کنی که برای مخاطب باور پذیر باشد.
راستی این علاقه به هنر و بازیگری اولین بار، کی و چه جوری در تو ایجاد شد؟
من فوتبال بازی میکردم. عاشق فوتبال بودم. حتی قرار شده بود بروم تیم نوجوانان سایپا. تا اینکه یک روز ـ فکر میکنم دوم دبیرستان بودم. ـ فیلم «سوته دلان» علی حاتمی را با بازی فوق العاده بهروز وثوقی و همان شب فیلم «قیصر» را دیدم.
روز بعد رفتم ویدئو کلوپ و فیلم «صورت زخمی» پاچینو را گرفتم. دیگر من دچار جنون شده بودم. مثل قیصر زندگی میکردم. آن موقع تمام سر و شکلم شده بود بهروز وثوقی. هنوز هم میگویم بازی وثوقی در فیلم «کندو» بهترین بازی تاریخ سینمای ایران است و حاضرم بر سر این حرفم بحث کنم. خلاصه گذشت و چند مدت بعد به خودم گفتم: «نوید! او بهروز وثوقی بود همه ایران میشناختندش و تو باید بشوی نوید محمد زاده» و حالا چند سال است که حتی فیلم هایش را هم دیگر نمیبینم، از ترس اینکه مبادا از او تاثیر بگیرم.
این طوری علاقه مندِ بازیگری شدم. حالا هم نمیتوانم بگویم بازیگر خوبی هستم. اما یک چیز را میتوانم بگویم. اینکه بازیگری هستم که شبیه هیچ بازیگری نیست. شاید بازیگر بدی باشم، ولی مدل خودم هستم؛ و به این ایمان دارم و میگویم وقتی خداوند آدمها را در شکلهای مختلف میآفریند پس ما باید رفتارهای مختلفی هم داشته باشیم. هر آدمی ویژگیهای مختلف خودش را دارد و هیچ کسی شبیه به دیگری نیست. من هم از کسی تاثیر نگرفته ام. البته از خانواده ام تاثیر پذیرفته ام. ولی سعی ام بر این بوده که همواره خودم باشم.
تیپهای عجیب نوید محمدزاده
نوید محمدزاده بازیگر جوان و سرشناس ایرانی در نوع لباس پوشیدن خود کمی خاص عمل کرده هست، او همهی وقت تیپهای عجیب میزند. نوید محمد زاده همۀ با تیپهای متفاوت در جشنوارهها و یا در پخش فیلمها حضور پیدا مینماید او اهل ایلام میباشد او در نمایش ماه در آب توانست نظر تعداد زیادی از کارگردانها به خود جلب نماید.
ولی این بازیگر جوان کشور ما همۀ وقت با تیپ و ظاهری متفاوت میباشد نوید محمدزاده بازیگر غوغایی و حاشیه ساز سینما بدون هیچ توضیحی این تصویر را در اینستاگرامش منتشر کرد. محمدزاده علارغم بازی خوبش در عرصه سینما، اما با کارها و لباس هایش همواره به دنبال دیده شدن و حاشیه سازی است.
چیزی در کار بازیگری هست که اذیتت کند؟
حرفه ما حرفهای ست که در آن آدم، باید خوب بقیه را هم بخواهد. من اعتقاد دارم که این راهِ موفقیت یک بازیگر است. تا وقتی که کار خوب دیگران را تحسین نکنی، و نتوانی متواضعانه کار خوب آنها را ببینی و برایشان خوشحال باشی، نه دیگران خوب تو را میگویند و نه به جایی خواهی رسید. مثلا صابر اَبر بازیگر فوق العاده ایست نمیگویم خالی از اشکال است، اما بسیار با استعداد است؛ و اتفاقا هم سن هستیم. یا دیگران… باران کوثری، ترانه علیدوستی، پانته آ بهرام و خیلیهای دیگر. من باید از وجود آنها قلبا خوشحال بشوم تا بتوانم رشد کنم. بعضا نگاههایی که نمیتواند خوبی دیگران را ببیند اذیتم میکند. من میگویم در هنر به اندازه یک سر سوزن باش، ولی خودت باش! اینکه به هر قیمتی در هنر باشی خوب نیست.
شاید بازیگر بدی باشم، ولی مدل خودم هستم؛ و به این ایمان دارم و میگویم وقتی خداوند آدمها را در شکلهای مختلف میآفریند پس ما باید رفتارهای مختلفی هم داشته باشیم. هر آدمی ویژگیهای مختلف خودش را دارد و هیچ کسی شبیه به دیگری نیست. من هم از کسی تاثیر نگرفته ام. البته از خانواده ام تاثیر پذیرفته ام. ولی سعی ام بر این بوده که همواره خودم باشم.
اختلاف قد نوید محمدزاده و فرشته حسینی!
نوید محمدزاده و فرشته حسینی زوج دوس داشتنی که به تازگی عاشقانههای زیادی از خود به اشتراک میگذارند. فرشته حسینی متولد ۶ اردیبهشت ۱۳۷۶ در تهران، بازیگر سینما و تئاتر است. تحصیلکرده مقطع دیپلم میباشد که کودکی با کارگری در یک خیاطی گذشت و از نه سالگی کنار کار تجربه بازیگری را هم بدست آورد و حالا در سینما میدرخشد فرشته در تهران و در یک خانواده با پنج خواهر و یک برادر به دنیا آمد، پدر و مادرش هر دو از مهاجرین کشور افغانستان هستند که حالا در ایران زندگی میکنند.
دل نوشتههای همسر نوید محمدزاده
متولد ایرانم از پدر و مادری افغانستانی، اما چی باعث میشه کسی فکر بکند من نباید از حقوق انسانی بهرهمند باشم؟
کی تصمیم میگیره که اجازه داشتن عزت نفس، حقوق برابر و آرامش رو به من نده؟ چی باعث میشه وقتی میخواید کسی رو مسخره کنید بگید “مثل افغانیا” میمونه؟
چی توی من وجود داره که شمارو انقدر آزار میده؟ چی باعث میشه به من بی احترامی کنید؟ چی باعث میشه انقدر بی رحم باشیم نسبت به هم؟
نژاد؟ کی تعیین کرده این مرزای احمقانه رو؟ این مرزها قرار نیست که تعیین بکنه که چه کسانی رو باید دوست داشته باشیم و از چه کسایی متنفر باشیم بدون اینکه ارتباطی برقرار شده باشه، قرار نیست هیچ مرزی مانع عشق ورزیدن و احترام بشه.
همسر نوید محمدزاده که به تازگی به کابل سفر کرده است و در پروژه سینمایی جدید مشغول به کار شده است این روزها زمزمه نیامدنش به ایران شنیده میشود.
فرشته حسینی دیگر بر نمیگردد!
نوید محمدزاده بازیگر سینما و تلویزیون کشورمان ۱۷ فروردین ماه سال ۱۳۶۵ متولد شد. این هنرمند کشورمان در خانوادهای پرجمعیت با ۱۲ فرزند در ایلام متولد شد و فرزند آخر خانواده است.
نوید محمدزاده دارای ۱۱ خواهر و برادر است و خواهرزاده و برادرزادههای متعددی دارد و جمعیت این خانواده به حدود ۱۰۰ نفر میرسد و همواره از پدرش به نیکی یاد میکند و از او به عنوان مردی بزرگ نام میبرد این بازیگر جوان دارای مدرک فوق دیپلم عمران است و بازیگری را در کلاسهای بازیگری موسسه هنر هفت و زیر نظر اساتیدی، چون مهتاب نصیرپور، محمد یعقوبی، علی سیلمانی و علی قنبری آموخت.
ازدواج نوید با فرشته حسینی مدت هاست نقل محافل است و هرروز اخبار جدیدی میرسد. ظاهرا فرشته برای کاری موقتا به خارج از کشور سفر کرده است و مشخص نیست کی باز گردد.
عکس منتشر شده از پدر فرشته حسینی
فرشته حسینی بازیگری را از سنین پایین و حدود ۹ تا ۱۲ سالگی با تئاتر آغاز کرد و با فیلم رفتن ساخته برادران محمودی در سال ۹۵ به سینما آمد این فیلم برایش موفقیتهای زیادی به همراه داشت و جایزه بهترین بازیگر زن جشنواره مراکش را به ارمغان آورد. عکس جدید از پدر فرشته حسینی را در بالا مشاهده کردید.
فرشته حسینی خطاب به مردم: شعور داشته باشید!
تکلیف خود را مشخص کنید، یا نژاد پرست باشید یا نباشد، یا شعور انسانی داشته باشید یا نداشته باشید، زندگی راحت تری را سپری خواهید کرد!
همهی ما در انتخاب آزاد هستیم من انتخاب میکنم که عشق بورزم و روی اهدافم تمرکز کنم. ممکن است کس دیگر انتخاب کند که هویت نداشته باشد! و در زندگی نفرت پراکنی کند و هیچ چیز خوبی نداشته باشد. در آخر هرکس مسئول زندگی خود است و افکار آن شخص روی زندگی خودش تاثیر میگذارد نه فرد دیگری!
روایت زندگی فرشته حسینی چه بوده؟
فرشته حسینی، بازیگر فیلم «رفتن» است. او در غربت زاده و در آنجا بزرگ شده است. فرشته حسینی این روزها در کابل به سر میبرد و برای نخستینبار، زندهگی در وطنش را تجربه میکند. او از آمدن به وطن خوشحال است و حس عجیبی او را در بر گرفته است. فرشته دوستانی در کابل پیدا کرده و همراه آنها به مکانهای تاریخی، فرهنگی و دیدنی شهر میرود و عکسهای یادگاری میگیرد تا اینگونه اندکی از درد و رنجِ مهاجرت را از یاد ببرد.
فلم «رفتن» ۱۳۹۵، ساختهی برادران محمودی (نوید و جمشید محمودی، سینماگران افغان در ایران) است، فرشته حسینی نقش بازیگر اصلی این فلم را بازی کرده است. «رفتن» فلمی با محتوای مهاجرت است، این فلم هنگامی که مهاجرت افغانها برای رسیدن به زندهگیای بهتر، به اوجش رسیده بود ساخته شده است. فلم رفتن محصول مشترک ایران و افغانستان است.
داستان این فلم در مورد دو جوان با نامهای نبی و فرشته است. آنها همدیگر را دوست دارند، میخواهند ازدواج کنند، اما خانوادههایشان با این ازدواج موافقت نمیکنند. نبی از افغانستان به ایران میرود، جایی که فرشته شش سال پیش آنجا رفته است. آنها میخواهند برای ساختن زندهگی بهتر به اروپا بروند… این فلم در منطقهی خاوران تهران فلمبرداری شده و قصه دو جوان از صبح تا شب را به تصویر کشیده است. فلم رفتن توانست در فستیوال «بوسان» در کوریای جنوبی، جایزهی هیأت داوران و در جشنوارهی فلم بینالمللی مراکش جایزه بهترین بازیگر زن -که نقش آن را فرشته حسینی بازی کرده بود- را از آن خود سازد.
برادران محمودی پیش از این، فلمی به نام «چند متر مکعب عشق» ساخته بودند. فلمی که در میان فرهنگیان و سینماگران با استقبال خوب روبهرو شد. چند متر مکعب عشق نیز در بارهی زندهگی مهاجران افغان در ایران است.
فرشته حسینی این بازیگر ۲۰ ساله، دو هفته است در کابل به سر میبرد، ذوقزده، به هر طرف با کنجکاوی نگاه میکند، از دیدن مکانهای شیک و لوکس و از خندههای کودکانی که راهی مکتب هستند خوشحال میشود. او لهجهی کابلی را تازه فرا میگیرد و تلاش میکند با همین لهجه گپ بزند، احتمالاً این لهجه را دوست دارد: «من چیزهایی مثل جنگ را همیشه از کشورم شنیده بودم. فکر میکردم وقتی پای خود را به افغانستان بگذارم با جنگ و بمب روبهرو میشوم، اما اصلاً اینگونه نبود.
افغانستان خیلی جاهای زیبا دارد، چه در هرات و چه در کابل. من جاهای خیلی قشنگ کابل مثل باغ بابر، باغ بالا، کارته سخی و دارالامان را دیدم. اینها برایم خاطره شدهاند. دلم نمیشود بروم، پروازم را برای چند روز به تأخیر انداختم. این روزها بودن در وطن، چون ما مهاجر بودیم، تجربهاش نکردیم، یک عزت نفس بیشتر به آدم میدهد. یک آسایش است.»
فرشته حسینی، بیشتر از اینکه بازیگر سینما باشد، بازیگر تئاتر است. او از سن ده سالهگی رو به تئاتر آورد. فرشته در بارهی اینکه چگونه به تئاتر و سینما علاقهمند شده است، گفت: «وقتیکه در مکتب درس میخواندم، تئاتر را زیاد دوست داشتم. کارهای فرهنگی را دوست داشتم انجام بدهم، سرپرست گروه سرود مکتب و گروه تئاتر بودم. در مسابقات فرهنگی و هنری در همان منطقه، کار ما همیشه اول میشد. از همان چیزهای خیلی کوچک کوچک علاقهام به تئاتر شروع شد و دیدم که نمیتوانم به کار دیگر مشغول شوم. از ده سالهگی نزد استادان ایرانی، تئاتر را فرا گرفتم.»
او نخست در تئاتر در بخش «فورم» (کار با بدن و موسیقی) کار میکرده است و در این زمینه اجراهای متفاوت داشته است. فاطمه در اجراهای «خیبرشکن»، «بلبلها»، «گلهای خندان»، «سینمای من»، «خشونت علیه زنان»، «ماهی سیاهی کوچولو» و «شازده کوچولو» نقش ایفا کرده است. بانو حسینی اکنون نیز دو تئاتر در حال تمرین دارد که در یکی از آنها نقش اصلی را دارد که به صورت مونولوگ است. او بهطور آزاد سه سال رشته تئاتر را آموزش دیده است.
فرشته حسینی در سال ۱۳۷۶ در ایران تولد شده است. او در باره زندهگی دور از کشور میگوید: «زندهگی در مهاجرت سختیهای خود را دارد، آنهم در ایران به خاطر مدارک تان که میخواهید بهگونه قانونی زندهگی کنید. در گذشته برای افغانها تحصیل خیلی سخت بود، اکنون بهتر شده است. در مناطقی که مردمشان از لحاظ فرهنگی ضعیف هستند، گاهگاهی تحقیرها را در نگاه و حرفهایشان احساس میکنیم.
با وجودی که در آنجا متولد شدم، شدید احساس مهاجربودن برایم دست میدهد، اگر در یک کشور دیگر متولد میشدم، حتماً شهروند آنجا محسوب میشدم، یک سری چیزهای خوب به من اختصاص داده میشد. در ایران مهاجرین افغان نمیتوانند خانه و موتر بخرند، نمیتوانند گواهینامه و حتا یک سیمکارت به نام خود داشته باشند.»
این بازیگر افغان در ایران، ۵ سال پیش، صاحب گوشی مبایل میشود، تصمیم میگیرد سیمکارتی بهنام خودش بخرد، وقتی به فروشنده مراجعه میکند، فروشندههای سیمکارت میگویند که نمیتوانند به افغانها سیمکارت بفروشند و این اجازه را ندارند. خانم حسینی در باره این ماجرا گفت: «وقتی میخواستم سیمکارت بخرم، رفتم و گفتند که شما افغان هستید، ما به افغانها نمیتوانیم سیمکارت بفروشیم. من مجبور شدم به یکی از دوستان ایرانیام به نام مریم، این موضوع را بگویم و از او خواستم تا بهنام خودش یک سیمکارت برایم بخرد و او این کار را کرد.»
هنگامی که بانو حسینی در جشنواره مراکش دعوت میشود، مجبور میشود که کارت اقامت موقتیاش را (کارت آمایش) تحویل بدهد و پاسپورت افغانستانی بگیرد. بهتازهگی فرشته حسینی با پاسپورت، یک سیمکارت دیگر بهنام خودش خریده است.
بانو حسینی از سختیهای مکتب در ایران در صحبتهایش گفت: «وقتیکه در دوران ابتدایی بودم، میخواستیم برای ثبت نام برویم. بسیار با ما با لحن بدی گپ میزدند. به مادرم میگفت که برای افغانها مجوز نیامده است و بروید فلان روز بیایید. باز همان روز میرفتیم میگفتند که جا نداریم.» امسال وزارت آموزش و پرورش ایران، اکثر کودکان افغان، چه آنهایی که مدرک دارند و چه آنهایی که ندارند، در مکتب نامنویسی کردهاند.
فرشته حسینی شش خواهر و یک برادر دارد. پدر و مادرش سی سال پیش، به دلیل جنگ، کشور را ترک میکنند. آنها اول به پاکستان مهاجر میشوند و مدتی آنجا زندهگی میکنند، سپس به ایران میروند. اوایل بهخصوص در زمان کودکی فرشته، این خانواده در ایران زندهگی سختی را تجربه کردهاند.
فرشته حسینی زمانیکه کودک و دانشآموز بوده است، بهخاطر هزینهی مکتب مجبور میشود که بعد از چاشتها تا دیر وقت شب، در یک گارگاه خیاطی کار کند. او میگوید، آن روزها را هیچوقت فراموش نمیکند، روزهایی که از خستهگی زیاد، روی چرخ خیاطی خواب میرفته است. فرشته این تجربههای زندهگیاش را توأم با خنده و افسوس تکرار میکند: «فکر میکنم انسان قویای هستم. چون در خانوادهای که من بزرگ شدم، ما شش خواهر و یک برادر بودیم، زندهگی ما بسیار سخت بود. ما در مدرسه باید پول زیاد پرداخت میکردیم. من از کودکی و در یک کارگاه خیاطی کار میکردم، پولی که به دست میآوردم را به مکتب میدادم.
وقتی که دلم میخواست تئاتر بروم، باز بیشتر کار میکردم تا پول تئاتر را هم جمع کنم. میفهمید من آنقدر مانده میشدم، سرکار روی چرخ خواب میرفتم. دوران سختی داشتیم. من دوست ندارم خانوادهام در ایران در سطح پایین زندهگی کنند. من تحقیرها و گریههای خواهرانم را نمیتوانم فراموش کنم.»
فرشته حسینی امسال مشغول ساخت دو تئاتر و یک فلم سینمایی به نام «شکستن همزمان بیست استخوان- کارگردان جمشید محمودی» بوده است. این فلم امسال در جشنواره «فجر» در ایران به نمایش در میآید. او همچنان قرار است که در فلمی بهنام «کوچ» با کارگردانی مرتضی فرشباف همکاری کند.
فلم رفتن با کارگردانی برادران محمودی یک بار دیگر وضعیت مهاجرین را به تصویر کشیده است. بر اساس گزارشهای وزارت امور مهاجرین و عودتکنندهگان افغانستان ۸۳۹ هزار و ۹۱۲ نفر دارای کارت آمایش، ۳۰ هزار نفر دارای سند طویلالمدت، ۴۵۰ هزار دارای پاسپورت کوتاهمدت [دستنویس]و ۷۴۴ هزار و ۲۷۲ نفر فاقد مدرک در ایران ساکن هستند. مهاجرین افغان در ایران در وضعیت بدی قرار دارند و اکثر آنها به شغلهای شاق مصروف اند و هر از گاهی در خیابان و کوچهها مورد تحقیر و حرفهای نیشدار قرار میگیرند.
خانم حسینی نیز شاهد این تحقیرها بر افغانهای مهاجر بوده است. او میگوید: «مهاجرین افغان بهخصوص طبقه فقیر شان، وضعیت خوب ندارند در کوچهوپس کوچه از سوی برخیها مورد تحقیر قرار میگیرند. اما جامعهی فرهنگی و سینمایی ایران این دغدغهها را ندارند و من به راحتی همراه آنها کار میکنم.»
فرشته حسینی قصد دارد وقتیکه فیلمبرداری فلم «کوچ» تمام شود، دوباره به افغانستان برگردد و این بار با دل سیر از دیدن کابل لذت ببرد و با سینماگران افغان بیشتر آشنا شود.
همسرنوید محمدزاده همیشه با لباسهای خاص و استایلی منحصر به خودش تیپ میزند. شاید از این جهت نوید و همسرش فرشته بزرگترین شباهت رو دارن. به تازگی همسر نوید محمدزاده به افغانستان سفر کرده است و خیلیها شایعه طلاق آن هارا تکذیب کردند. گویا وی برای بازی در یک نقش فیلم سینمایی به کشورش سفر کرده است.
فرشته حسینی تصاویری از سفرش با پاسپورت افغانستان منتشر کرد و برخی رسانهها از سفر به کشورش خبر دادند.
او نوشت: هر اتفاقی که برای آدم میفته شروع یادگیریه. شروع به خود رسیدن برای از خود گذشتن. حسینی با منشن کردن نوید محمد زاده نوشت: ممنونم برای اینکه همیشه کنارمی. تو به من قدرت میدی. تو عجیبی.
نوید محمدزاده هم در پاسخ متن عاشقانه ای را برای همسرش فرشته منتشر کرد.
نوید محمدزاده بازیگر با استعداد و بینظیر سینمای ایران است. این بازیگر جوان در مدت زمانی که وارد سینما شده بسیار خوش درخشیده است. در ادامه میخواهیم تصاویری از نوید محمدزاده و برادرش و برادرزاده هایش را برای شما قرار دهیم.
فرشته حسینی بازیگر افغانستانی تبار بسیار بی قرار کشور و هم وطنانش است به همین دلیل تلاش زیادی برای بهتر شدن شرایط آنها نیز میکند.
فرشته حسینی بازیگر افغانستانی تبار است. فرشته حسینی و نوید محمدزاده در هفتم مرداد سال جاری باهم ازدواج کردند. فرشته حسینی متولدایران است .. مادر و پدر فرشته حسینی افغانستانی هستند. فرشته حسینی این روزها با نفوذ طالبان در سرزمین پدریاش آشفته حال شده است.
این بازیگر جوان استوری و پستهای زیادی در این مورد منتشر میکند. اما در آخرین پستی که به اشتراک گذاشت طی مصاحبهای با صربستان در رابطه با طالبان و وضعیت پیش آمده در افغانستان اظهار کرد که م ا نباید سکوت کنیم و باید صدایمان را به مردم جهان برسانیم.
فرشته حسینی پیش از این نیز از مسئولان ایران خواسته بود تا مرزها را به روی مردم آوارهای که به ایران پناه آورده اند باز کنند، اما مرزها به روی افغانها سه قفله شد. فرشته حسینی این روزها بسیار بی قرار کشور و هم وطنانش است به همین دلیل تلاش زیادی برای بهتر شدن شرایط آنها نیز میکند.
فرشته حسینی در کمپ پناهجویان حاضر شد.
صربستان کمپ پناهجویان. بیست آگوست دوهزار و بیست ویک. در حومهی شهر. سکوت. کانکسهای بزرگ چند اتاقه. هر اتاق برای یک خانواده. خانوادهی ۴نفری. خانوادهی۵ نفری. بیشتر. کمتر.
پنج سال زندگی در این کمپ. بیشتر. کمتر. خانوادههای افغانستانی، ایرانی، سوری و.. یک سالن غذا خوری. حمام و دستشویی مشترک. عفونت زنان. غذای بدمزه. بدون حقِکار.
ترکِ دیار. ترکِ خانواده. آرزوی زندگی بهتر. اینجا. کمپ. بیپولی. دل مُردگی. افسردگی. گریه. خستگی.
ناامیدی. گریه. غصه. نا امیدی. نا امیدی...
با بچهها وسطی بازی میکنم. باهم میخندیم. باهم عکس میگیریم. بچهها. تعدادشان زیاد است.
حالا باهم صحبت میکنیم. نوبتی. تک به تک. در اتاقی که جز تک اتاقهای آموزشیست که تلویزیون دارد.
در میان حرف هایمان از هر کدام یک سوال مشترک پرسیدم. ”چه آرزویی داری؟
کودک۱: از این کمپ بریم بیرون. ”گریه میکنه. برم بیرون بازی کنم، از اینجا بدم میاد. برم مدرسه. دوست دارد مثل من بازیگر بشود.“ در پنج سالگی به این کمپ آمدهاند. اکنون ۱۰ سالهاست. زبان انگلیسی و صربی میداند. افغانستانی.
کودک۲:دلم میخواد برم بیرون از اینجا. برم مدرسه. من عاشق درس خوندنم. ”گریه میکند طولانی” خسته شدم. تا کی باید اینجا بمونیم.»گریه میکند نمیتواند ادامه بدهد صحبت کردن را.
“ ۱۶ ساله است. زمانی که به این کمپ آمدند ۱۱ ساله بوده. بسیار باهوشاست؛ و به دلیل سن بیشتر و درک بیشتر از شرایط افسردهتر و غمگین تراز دیگر بچههاست. زبان انگلیسی وصربی میداند. افغانستانی.
کودک۳: آرزو دارد که از کمپ بروند بیرون. دلش برای پارک تنگ شدهاست. دلش برای درس خواندن تنگ شدهاست. زبان صربی نمیداند خیلی و این در یادگیری آنلاین دچار مشکلش کرده.
به یاد پدرش میافتد. پدرش از آنها جداست. به گریه میافتد. دوست دارد فوتبالیست بشود. زبان انگلیسی میداند و کمی صربی. ایرانی.
کودک۴:دلم میخواد از اینجا بریم بیرون. اینجا هیچی نداره. حوصلهم سر رفته. دلم میخواد درس بخونم. برم مدرسه. با دوستام بریم بیرون بازی کنیم. دوست دارم خوانندهبشم.
ولی اول از همه دوست دارم از اینجا بریم بیرون.
۱۰ سالهاست. پنج سال است که در این کمپ هستند. صدایش عجیب و زیباست. انگلیسی و صربی میداند. ایرانی؛ و تعداد زیادی کودک دیگر:
”دلمان میخواهد از اینجا برویم بیرون“
دلمان میخواهد برویم مدرسه.
چرا آمدیم اینجا؟
از این زندگی خسته شدیم.
اینجا همهی روزها شبیه هم هستند.
اولین عکس رمانتیک نوید و فرشته حسینی بعد از ازدواجشان منتشر شد: نوید محمدزاده در ۱۷ فروردین ماه سال ۱۳۶۵ در استان تهران متولد شد، اما اصالتاً اهل شهرستان مهران و کُرد است. ا دو سالگی در تهران بود و بعد از آن به ایلام رفت و تا اتمام دوره راهنمایی در آنجا ماند. وی دارای مدرک تحصیلی فوق دیپلم عمران میباشد. وی در سال ۱۴۰۰ در سن ۳۵ سالگی با فرشته حسینی ازدواج کرد.
ازدواج نویدمحمدزاده و فرشته حسینی
سوپراستار سینما و تئاتر که از مدتها پیش با بازیگر افغانیالاصل شاغل در سینمای ایران در رابطه بود بالاخره باهم ازدواج کردند. نوید محمدزاده که در سینمای امروز ایران اسم و رسم دست و پا کرده است و حسابی به یک بازیگر گران معروف شده است، در سریال قورباغه با فرشته حسینی که نقش خواهر او را داشت هم بازی شد. بعد از پایان این سریال بود که عکسهای مشترکی با هم در صفحات شخصی خود در اینستاگرام منتشر میکردند.
آشنایی نوید و فرشته از کجا کلید خورد؟
نوید محمدزاده با انتشار ویدئویی عاشقانه از فرشته حسینی تولد وی را تبریک گفت. فرشته حسینی بازیگری است از پدر و مادری افغان که در تهران به دنیا آمده است. پیش از این، اما شایعاتی از ازدواج نوید محمدزاده و فرشته حسینی مطرح شده بود.
نوید محمدزاده در اینستاگرام خود با انتشار فیلمی از فرشته حسینی او را «جان خود» نامید و تولدش را تبریک گفته است. این دو اخیراً بازی در قورباغه را در کنار هم به پایان رساندهاند.
نوید محمد زاده در این باره نوشته است: «جانمی، جان، افغان بخوام بگم، جان، من، اَستی، کوردی بخوام بگم، گیانمی، گیان. تولدت مبارک. میدونم ۶ اُمی، از الان، مبارک.»
ماجرای نوید محمدزاده و فرشته حسینی در اینستاگرام
چندی پیش فرشته حسینی با تبریک تولد نوید محمدزاده در صفحه اینستاگرام خود شایعاتی را در مورد این دو بازیگر آغاز کرده بود. او در صفحه اینستاگرامش با انتشار تصویری از خود نوید محمدزاده نوشت: «برای همیشه تو را آنگونه بهیاد میآورم. ایستاده بر روی صخرهای با شکوهِ دریا و آرامشِ آسمان. تو همانی که خود دیدی به چشمِ دل. همانی که هیچکس هنوز نمیداند! تولدت مبارک».
نوید محمد زاده و فرشته حسینی در سریال قورباغه با یکدیگر همبازی بودند. مجموعه قورباغه به نویسندگی و کارگردانی هومن سیدی و تهیه کنندگی علی اسد زاده است. پخش این سریال از سال ۱۳۹۹ شروع شده و در فروردین سال ۱۴۰۰ به اتمام رسید. در این سریال بازیگرانی همچون صابر ابر، نوید محمد زاده، سحر دولتشاهی، فرشته حسینی، هومن سیدی، مهران غفوریان و آناهیتا افشار به ایفای نقش پرداختند.
ازدواج نوید محمدزاده و فرشته حسینی
این تبریک تولد باعث شد بسیاری از فعالان فضای مجازی و چهرههای سرشناس هنری با ارسال کامنتهایی با مضمون تبریک نسبت به ویدئوی منتشر شده واکنش نشان دهند. عدهای مدعی شدهاند این زوج هنری سینمای ایران با یکدیگر ازدواج کردهاند. موضوعی که هنوز به صورت رسمی منتشر نشده است.
فرشته حسینی کیست؟
فرشته حسینی در اردیبهشت سال ۱۳۷۶، از پدر و مادری افغان، در تهران به دنیا آمد. پدر و مادرش حدود ۳۰ سال پیش به دلیل جنگ از افغانستان به ایران آمده و در تهران ساکن شدند.
ماجرای خرید مشترک نوید محمدزاده و فرشته حسینی
نوید محمدزاده به همراه فرشته حسینی چندی پیش همه مجسمههای یک هنرمند افغانی را خریدند. این مجسمه ساز افغان درباره خرید مجسمههایش توسط نوید محمدزاده گفته بود: روزی مشغول کار مجسمه سازی بودم که فرشته حسینی یکی از هموطنان بازیگرم، تماس گرفت و خواستار دیدار شد. وقتی فرشته حسینی به انبار مجسمهها آمد، یک جوان خوش برخورد هم همراهش بود که مدام قیمت مجسمهها را میگرفت و هر قیمتی من میگفتم، کمی هم بیشتر حساب میکرد و در نهایت چندین مجسمه مرا با قیمتی بالا خرید.
این هنرمند افغان که عبدالهی نام دارد در این باره اضافه کرده بود: پس از فروش مجسمهها بود که از طریق فرشته حسینی فهمیدم، خریدار مجسمههایم کسی نبوده جز نوید محمدزاده بازیگر «مغزهای کوچک زنگ زده» که اخیراً هم سریال «قورباغه» را بازی کرده بود.
فرشته حسینی کار خود را از تئاتر و نمایش شروع کرد و بازی در نمایشهایی مانند «دوسیه»، «شازده کوچولو»، «من ماهی سیاه کوچولو هستم» را در کارنامه خود دارد. پس از آن در فیلمهای «من یک بازیگر شادم» ساخته سامره رضایی و «رفتن» ساخته نوید محمودی و چند فیلم کوتاه بازی میکند.
فیلم سینمایی «رفتن» ساخته برادران محمودی، با فیلمنامهای از جمشید محمودی، کارگردانی نوید محمودی و تهیهکنندگی جمشید محمودی کاری مشترک از ایران و افغانستان است که در آن بازیگرانی، چون رضا احمدی، فرشته حسینی، بهرنگ علوی، نازنین بیاتی، مسعود میرطاهری، افشین اخلاقی، سیناسهیلی، محفوظ محمودی و شمس لنگرودی ایفای نقش کردند. فیلم رفتن قصه فرشته و نبی قصهای عشقی که در پیچ و تاب رسیدن و نرسیدن در غبار گم میشوند. او برای بازی در این فیلم در جشنواره بینالمللی فیلم مراکش موفق به کسب بهترین بازیگر زن شد.
حسینی در فیلمی دیگر برادران محمودی به نام هفت و نیم بازی کرد. فیلم ماجرای زندگی هفت دختر افغانستانی و ایرانی را در هفت اپیزود به صورت سکانس پلان روایت میکند و قصه دخترانی است که قرار است جمعه شب مراسم عروسی آنها برگزار شود، اما هر کدام از آنها به نوعی درگیر مسئلهای هستند.
قورباغه مجموعه نمایشی با ژانر جنایی و معمایی به نویسندگی و کارگردانی هومن سیدی بود که فصل اول آن اخیراً به پایان رسید. حسینی در این سریال نقش لیلا را بازی میکند. داستان این سریال از این قرار است که در روز چهارشنبه سوری سه دوست به نامهای رامین، فرید و جواد، بعد از ربودن اسلحه یک مأمور زخمی، دست به سرقت از نوری، همکلاسی دوران کودکی رامین که به فردی پولدار و مرموز تبدیل شدهاست میزنند، اما اتفاق بسیار عجیبی در آنجا رخ میدهد که نشان از قدرت خارقالعاده صاحبخانه (نوری) دارد.
ارسال نظر