شاعران معروف چه شغلی داشتند | از سهراب سپهری تا شهریار
هرکدام از شاعران معاصر ایرانی، قبل از مشهورشدن مشغول کاری بودهاند که برخی آن را بعد از شهرت نیز ادامه دادند و برخی به شغل دیگری رو آوردند
شاید زندگی سلبریتیهای امروزی به قبل و بعد از به شهرت رسیدن تقسیم شود، اما این قاعده کمتر درمورد اهل شعر و ادب حکم میکند. به هر حال، هرکدام از شاعران معاصر ایرانی، قبل از مشهورشدن مشغول کاری بودهاند که برخی آن را بعد از شهرت نیز ادامه دادند و برخی به شغل دیگری رو آوردند. در این مطلب میخواهیم از کسب و کار شاعران معاصر بگوییم که برخی از آنها مربوط به نوشتههای خود شاعر است و برخی، نقل قولهایی که در گفتوگوهای خود در زمان حیات به زبان آوردهاند.
نیما شاعر ابوالمشاغل!
نقشه راه زندگی نیما یوشیج، پر از پستی و بلندیهایی است که او آنها را طی کرده و به نقطه نیما و پدر شعر نو بودن رسیده است. نیما اوایل بیستسالگی به استخدام وزارت مالیه(وزارت دارایی) درمیآید. دوسال میگذرد و او به نیت مبارزه مسلحانه علیه حکومت قاجار، اسلحه تهیه میکند تا به نهضت مبارزان جنگل و پرچمدار این حرکت، یعنی میرزا کوچکخان جنگلی ملحق شود و با او به جنگ برود؛ اما این تصمیم عملی نشد و نیما به دلایلی منصرف میشود. او مدتها در کنار شاعری، در نشریههای روز ادبی و موسیقی قلم میزد و مینوشت. نیما مدتی نیز در دبیرستان حکیم نظامی آستارا، مشغول تدریس شد؛ اما این شغل هم زیاد به طول نینجامید. گفته شده عالیه جهانگیر، همسر نیما یوشیج، بارها او را به دلیل نداشتن شغل و درآمد ثابت سرزنش کرده است.
سهراب؛ مامور مبارزه با ملخها
آنچه از سهراب سپهری به یاد داریم، شاعرانگی و دلبستگی او به طبیعت و نمود این علاقه در اشعارش است. او شاعر «خانه دوست کجاست» و «آب را گل نکنیم» است. سهراب در مقطعی از زندگیاش به عنوان مامور مبارزه با ملخ در اداره کشاورزی کار میکرده و درباره آن دوران این چنین گفته است : «نمیدانم تابستان چه سالی، ملخ به شهر ما هجوم آورد. زیانها رساند. من مأمور مبارزه با ملخ در یکی از آبادیها شدم. راستش را بخواهید، حتی برای کشتن یک ملخ هم نقشه نکشیدم! وقتی میان مزارع راه میرفتم، سعی میکردم پا روی ملخها نگذارم. اگر محصول را میخوردند، پیدا بود که گرسنهاند. منطق من ساده و هموار بود. روزها در آبادی زیر درختی دراز میکشیدم و پرواز ملخها را در هوا دنبال میکردم. اداره کشاورزی مزد مرا میپرداخت.»
شهریار شعر در بانک
سرنوشت محمدحسین بهجت تبریزی معروف به شهریار در کار، خواندنی است. او حدود پنجسال در مدرسه طب مشغول تحصیل بود، اما طب کجا و طبع لطیف شاعری کجا؟ شهریار بعد از انصراف از مدرسه طب، شغلهای مختلفی را امتحان کرد که یکی از آنها کار در سازمان اسناد شهرستان نیشابور بود. این شغل به واسطه سفارش کمالالملک، نقاش پرآوازه معاصر برای او فراهم شد. چندسال بعد شهریار به تهران بازگشت و به عنوان کارمند بانک کشاورزی مشغول به کار شد. او طی کار در این اداره، همان شهریار برجسته و نامدار بود که اغلب، او و اشعارش را میشناختند.
کتابداری پروین اعتصامی
پروین اعتصامی عمر کوتاهی داشت و در 35 سالگی به دلیل ابتلا به بیماری حصبه درگذشت. پروین که یکی از پرآوازهترین شاعران زن ایرانی است، در سایه اعتماد و تشویق پدرش یوسف اعتصامی آشتیانی که یکی از شاعران و مترجمان معروف آن دوره بود، به رشد ادبی خود ادامه داد. پروین در دوره تحصیل همیشه جزو شاگردان ممتاز بود. پروین بعد از جدایی از همسرش، وقتی 31 ساله بود، به کتابداری در کتابخانه دانشسرای عالی تهران مشغول شد.
فریدون مشیری در تلگرافخانه
فریدون مشیری، شاعری که او را بیشتر با «بی تو مهتاب شبی...» میشناسیم نیز، تنها به شاعری اکتفا نکرده است. دوران کودکی و نوجوانی او به دلیل شغل پدرش در مشهد و تهران گذشت و بعد از آن، سرنوشت برای این شاعر جور دیگری رقم خورد. او درباره شغل و پیشهاش گفته است: « در سال 1320 ایران دچار آشفتگیهایی بود. نیروهای متفقین از شمال و جنوب به کشور حمله کرده و در ایران بودند. ما دوباره به تهران آمدیم و من به ادامه تحصیل مشغول شدم و بعد به دانشگاه رفتم. از استخدام در ادارات و زندگی کارمندی پرهیز داشتم، ولی در 18 سالگی در وزارت پست و تلگراف مشغول به کار شدم. این کار 33 سال ادامه پیدا کرد.»
منبع:
خراسان
ارسال نظر