مرگهای مشکوک پگاه، سیامک و ۱۴ رزیدنت دیگر؛ ماجرای خودکشی دستیاران پزشکی

وقتی با رزیدنت‌ها و پزشکان و افراد آگاه در این رشته هم‌کلام می‌شوید، عموما از سه ضلع یک مثلث نامیمون نام می‌برند؛ فشار کاری زیادی و پایین بودن حقوق، رفتار نامناسب ارشد‌ها با آن‌ها و طلب ضامن یا وثیقه‌های سنگین از آن‌ها به عنوان شرط ادامه تحصیل و پایان دوره رزیدنتی.

مرگهای مشکوک پگاه، سیامک و ۱۴ رزیدنت دیگر؛ ماجرای خودکشی دستیاران پزشکی

وقتی با رزیدنت‌ها و پزشکان و افراد آگاه در این رشته هم‌کلام می‌شوید، عموما از سه ضلع یک مثلث نامیمون نام می‌برند؛ فشار کاری زیادی و پایین بودن حقوق، رفتار نامناسب ارشد‌ها با آن‌ها و طلب ضامن یا وثیقه‌های سنگین از آن‌ها به عنوان شرط ادامه تحصیل و پایان دوره رزیدنتی.

ه گزارش عرشه آنلاین،  اعتماد نوشت، نامه را به درِ اتاق چسبانده و نوشته کالبدشکافی نکنید. نوع قرص و مقدار آن را هم مشخص کرده، بعد بار سفر را بسته و به اجبار رفته است. نمی‌دانیم در لحظات آخر به چه موضوعی فکر می‌کرده، اما می‌دانیم که عرصه را بر او تنگ کرده‌اند و این تنها مورد خودکشی در میان دستیاران و رزیدنت‌های سال اول و دوم نیست.

به گزارش اعتماد، «دکتر بابک شکارچی»، معاون آموزشی و پژوهشی سازمان نظام پزشکی می‌گوید: «از ابتدای امسال تاکنون، تعداد خودکشی‌ها به ۱۶ مورد رسیده و فقط سه مورد آن هفته گذشته اتفاق افتاده است.» نگاهی به اخبار این حوزه در صفحات پزشکی فضای مجازی نیز نشان می‌دهد که از مهر ماه امسال تاکنون حدود ۱۴ مورد مرگ زودهنگام و دست‌کم مشکوک به خودکشی در میان رزیدنت‌ها یا پزشکانی که در حال طی کردن دوره طرح خود هستند، به وقوع پیوسته است.

ابطال از دیوان، اصرار از وزارت بهداشت

وقتی با رزیدنت‌ها و پزشکان و افراد آگاه در این رشته هم‌کلام می‌شوید، عموما از سه ضلع یک مثلث نامیمون نام می‌برند؛ فشار کاری زیادی و پایین بودن حقوق، رفتار نامناسب ارشد‌ها با آن‌ها و طلب ضامن یا وثیقه‌های سنگین از آن‌ها به عنوان شرط ادامه تحصیل و پایان دوره رزیدنتی. با وجود سابقه‌ای که این آسیب‌ها از سال‌های قبل داشته است، اما هنوز برای جلوگیری از خودکشی و افسردگی این قشر از جامعه برنامه‌ریزی صورت نگرفته است، ضمن اینکه پزشکی قانونی هم، همچنان علت این مرگ‌ها را به صورت قطعی و شفاف اعلام نمی‌کند. در هفته‌های گذشته با اخبار تلخ مرگ و خودکشی علی قانعی‌فرد، پگاه طلایی‌زاده و سیامک بهروان، دوباره این موضوع سر زبان‌ها افتاد، یکی از آن‌ها تابستان انصراف داده بود و باید بابت انصراف، هزینه گزافی پرداخت می‌کرد و دیگری تحت فشار روانی شدیدی قرار گرفته بود.

دیوان عدالت اداری سال ۱۴۰۰ با توجه به شکایت یکی از دانشجویان، بخشنامه‌هایی درباره وثیقه‌ها و تعهد محضری را باطل کرده است، اما هنوز مسوولان زیر بار اجرای حکم ابطال آن نرفته اند و وزیر بهداشت دولت رییسی ۲۸ آذر سال ۱۴۰۰ مجددا در نامه‌ای نسبت به اخذ سند تعهد به ضمانت دو نفر ضامن از پذیرفته‌شدگان آزمون‌ها تاکید کرده است.

درحالی که هیات عمومی دیوان عدالت اداری در مهر ۱۴۰۰ در پاسخ به شکایت مطروحه از سوی نوید مومنی، بخشنامه معاون حقوقی و امور مجلس وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی که متضمن الزام به اخذ تضمینات و وثیقه‌هاست را خارج از حدود اختیار اعلام و آن را ابطال کرد.

پزشکی قانونی همچنان علت این مرگ‌ها را به صورت قطعی اعلام نمی‌کند

از ابتدای سال تاکنون تعداد خودکشی‌های موفق رزیدنت‌ها به ۱۶ مورد رسیده است. اگرچه به گفته دکتر بابک شکارچی، شاید تعداد خودکشی‌های موفق بیشتر از این تعداد باشد، اما در هر حال این اتفاق به ماجرای غیرمنطقی تبدیل شده و از کنترل خارج شده است، چراکه همزمان با وضعیت نامناسب اقتصادی، در دوره رزیدنتی هم شرایط سختی حاکم شده است: «ممکن است فرد از دوره قبل از رزیدنتی دچار افسردگی شده باشد، چون فکر می‌کند آینده خوبی در انتظارش نیست. بعد در دوره رزیدنتی اتفاق‌های دیگری این افسردگی را تشدید می‌کند. اول اینکه با این وضعیت اقتصادی آیا در شهری مثل تهران با حقوق ۸ میلیون تومانی می‌شود زندگی را چرخاند؟ ۱۲ تا ۱۵ شب در ماه کشیک بدهی، اجازه کار هم نداشته باشی و همزمان باید درس بخوانی تا بتوانی امتحانات سختی را پشت سر بگذاری. این بچه‌ها از نظر مالی تامین نمی‌شوند، ضمن اینکه اگر در میان راه دچار مشکل شوند و بخواهند از این رشته انصراف دهند، نمی‌توانند. دولت هزینه سنگینی برای انصراف از این رشته‌ها درنظر گرفته است همچنین ماجرای ضامن‌ها، شرایط را سخت‌تر کرده است. همه این مسائل در به بن‌بست رسیدن این افراد موثر است و درنهایت اقدام به خودکشی می‌کنند. این‌طور نیست که بگوییم، چون نمی‌توانیم وضعیت اقتصادی را درست کنیم، باید این بچه‌ها و شرایطی که در آن قرار گرفته‌اند را رها کنیم.

یک رادیولوژیست که حدودا ۱۴ تا ۱۵ سال جز دوره ۱۲ ساله مدرسه، درس خوانده است، وقتی وارد بازار کار می‌شود ۱۳ الی ۱۴ میلیون تومان حقوق دریافت می‌کند. یک حق ماندگاری هم در مناطق دورافتاده با شرایط آب و هوایی خاص درنظر می‌گیرند، آن‌هم به شرط اینکه ۲۳ شب همان‌جا بمانی و تلفنت همیشه در دسترس باشد. نمی‌توانی حتی از شهر خارج شوی و دقیقا مانند حبس در خانه است. اگر یک‌بار خواب باشی یا نتوانی تلفن را پاسخ بدهی و اتفاقی برای بیمار بیفتد، در سازمان پزشکی قانونی برای شما پرونده درست می‌کنند. اگر راه دور باشد، عملا برای رفتن به شهر خود و دیدن خانواده، زمانی پیدا نمی‌کنید و در بهترین حالت باید با هواپیما رفت و آمد کنید که با دریافتی شما صرف نمی‌کند.»

پزشکی که توان پرداخت چک مدرسه فرزندش را ندارد

شکارچی معتقد است وقتی کسی را به منطقه‌ای با شرایط آب و هوایی بد و دور می‌فرستند، باید بیشتر به او رسیدگی کنند: «به زور که نمی‌شود از این بچه‌ها کار خواست. به این افراد حتی اجازه کار هم نمی‌دهند و این شرایط را سخت‌تر کرده است. یک فوق‌تخصص گوارشی را می‌شناسم که ۱۴ میلیون تومان حقوق دریافت می‌کند. او می‌گوید، توان پرداخت چک‌های مدرسه فرزندم را ندارم درحالی که معلم و مدیر مدرسه باور نمی‌کنند و می‌گویند مگر پزشک نیستی؟ اعتراض هم می‌کنند، اما وزارتخانه هیچ پاسخی به آن‌ها نمی‌دهد. شاید از بیرون لفظ و اسم رشته پزشکی قشنگ است، ولی وقتی وارد آن می‌شوید، می‌بینید این‌ها هم دغدغه‌های اقتصادی دارند و بسیاری از خانواده‌های غیرپزشکی، آرامش بیشتری از آن‌ها دارند و مثلا دیگر این استرس را ندارند که اگر برای مریض‌شان اتفاقی افتاد، چه کنند یا چه نکنند. شرایط افرادی که در این رشته کار می‌کنند به شدت سخت و مملو از انواع نگرانی‌ها است، بنابراین بسیاری از آن‌ها در جامعه پزشکی، طبقه متوسط رو به پایین هستند. افرادی که جزو خانواده‌های مرفه هستند که به راحتی از ایران مهاجرت می‌کنند. افراد متوسط رو به پایین می‌مانند. مثلا فرد از یک روستای کوچک آمده است و خانواده سال‌ها زحمت کشیده تا او را وارد رشته پزشکی کنند. اما ببینید مثلا چه اتفاقاتی می‌افتد که یک رادیولوژیست خود را در دوره طرح می‌کشد؟ این افراد سرمایه‌های مملکت هستند. خانواده‌ها سال‌ها زحمت کشیده‌اند و آن‌ها را تحویل دانشگاه داده‌اند، دانشگاه‌ها زحمت کشیده‌اند تا نهایتا متخصص تحویل دهند که هم برای خود هم برای جامعه خوب باشد. اگر بخواهیم ورزشکار، مهندس، دانش‌آموز و در کل اقتصاد سالم و موفق داشته باشیم، باید سیستم پزشکی سالمی داشته باشیم و هوای افراد جامعه پزشکی را داشته باشیم و هر اتفاقی افتاد آن‌ها را هندل کنیم. باید بهای هر چیزی را بپردازیم و بگوییم این سختی‌ها را به تو تحمیل می‌کنیم، شب و روز هم باید سرت در کتاب باشد، اما از آن سمت تو را تامین می‌کنیم. اما ببینید حتی قانون جوانی جمعیت و تسهیلاتی که برای مادران باردار یا همسران شاغل است هم شامل رزیدنت‌ها نمی‌شود و این خیلی دردناک است. برای افرادی که همسران آن‌ها هم پزشک هستند و طرح آن‌ها در دو شهر متفاوت و دور از هم هست هم شرایط انتقال سخت است و در پاسخ به درخواست انتقال یکی از طرفین می‌گویند، شهر مبدا باید موافقت کند و شهر مبدا هم می‌گوید که تا جایگزین پیدا نکند قبول نمی‌کند. ما نمی‌گوییم این‌ها تافته جدا بافته هستند، اما ما آن‌ها را تافته جدا بافته کردیم که بعد از آن‌ها بهره ببریم، چراکه می‌خواهیم سلامت جامعه را تامین کنیم و خیال‌مان از تمام بخش‌های جامعه راحت شود، اما متاسفانه الان بسیاری از ایران می‌روند، تنها به این دلیل که فقط در ایران نباشند.»

برای هیات علمی آگهی می‌دهیم، اما هیچ‌کس نمی‌آید

آیا پیش از این چنین شرایطی برای دانشجویان پزشکی و دستیاران وجود نداشته است؟ این سوالی است که این مدیر سازمان نظام پزشکی در پاسخ به آن دوباره از شرایط اقتصادی یاد کرده و می‌گوید: «قبلا هم این‌طور بوده است، اما چند سال گذشته فشار اقتصادی شدیدتر شده است وگرنه اعمال فشار دستیاران سال بالایی در همه دنیا وجود دارد. اصولا در گذشته انگیزه‌ها برای ورود به این رشته چند مدل بوده است، عده‌ای می‌خواستند وارد هیات علمی شوند، برخی برای ورود به پست‌های دولتی سراغ این رشته می‌آمدند برخی دیگر هم دنبال شرایط اقتصادی بهتر و ورود به بخش خصوصی بودند، اما همه این انگیزه‌ها لطمه خورده است. در حال حاضر ببینید چند نفر علاقه دارند که وارد هیات علمی شوند؟ سال‌های قبل ورود به هیات علمی، آرزوی بسیاری بود، ولی حالا هیات علمی‌ها دسته دسته از ایران می‌روند. برای جذب هیات علمی، آگهی می‌دهیم، اما هیچ کس نمی‌آید. از آن طرف بچه‌های خوش‌فکر برای ورود به جایگاه‌های دولتی دم به تله نمی‌دهند و شرایط اقتصادی هم خیلی خراب شده است. سختی کار همیشه هست و اصلا رزیدنت یعنی سختی کار و شب نخوابیدن‌ها ولی در کنار این موارد، سیستم هم باید پشت تو بایستد و شأن و منزلت داشته باشد ولی هر روز با یک بهانه، یک روز مالیات، یک روز کارتخوان و یک روز چیز دیگری پزشکان را می‌کوبند و تا حرف می‌زنیم، می‌گویند مافیای پزشکی دوباره فعال شد.»

مهاجرت پزشکان هندی و چینی معکوس شده است

درنهایت تمام رفتار‌ها و اتفاقاتی که در حوزه پزشکی و بیمارستان‌های آموزشی می‌افتد، نه تنها روند مهاجرت به هر قیمتی را تندتر می‌کند که منجر به افزایش اختلالات روانی می‌شود که به گفته شکارچی ادامه این روند اتفاقات بدتری را رقم خواهد زد: «نهایتا باعث بیماری این افراد می‌شویم که یا خودکشی می‌کنند یا عقده‌ای می‌شوند و وقتی درس‌شان تمام شد پدر مردم را در می‌آورند. ما در این سال‌ها بار‌ها جلسه گذاشتیم. ابتدا که اصلا خودکشی‌ها را قبول نمی‌کردند، ولی درنهایت قبول کردند که سه‌شنبه در این باره جلسه برگزار کنند. معتقدیم که می‌توان جلوی این خودکشی‌ها را گرفت. از سال گذشته ما با بچه‌های نظام پزشکی و دستیاری صحبت کردیم و از آن‌ها راهکار خواستیم و برای تغییر آیین‌نامه رزیدنتی، پیشنهاداتی را نوشتیم و به وزارتخانه دادیم، اما وزارتخانه یک نگاه هم به آن نینداخت. اولین قدم برای بهبود وضعیت این افراد، شرایط بیمه آنهاست. البته که حین کار بیمه دارند، اما وقتی درس‌شان تمام شد، باید این پول را به آن‌ها برگردانند و در واقع به صندوق رفاه بدهکار می‌شوند. همین‌طور موضوع حقوق و خوابگاه دانشجویی و متاهلی را باید سر و سامان دهیم و در طولانی‌مدت هم برای گذراندن طرح، مزایایی درنظر گرفته شود. همچنین هوشیار باشیم و اگر یک نفر علامت دارد با او صحبت کنیم. درست است که می‌گویند درباره خودکشی حرف نزنید که سرایت نکند، اما باید آگاهی بدهیم که اگر کسی این علایم را دارد به او توجه کنیم. در حال حاضر مهاجرت پزشکان، پرستاران و مهندسان هندی و چینی که در آنجا تحصیل می‌کردند، معکوس شده است. چرا؟ چون شرایط اقتصادی و اجتماعی در کشور خودشان به قدری خوب شده که می‌گویند چرا در امریکا بمانیم؟ چینی‌هایی که در گذشته با هر شرایطی حاضر می‌شدند به امریکا مهاجرت کنند، در حال بازگشت به کشور خود هستند، چون شرایط بهتر شده است.»

سال بالایی‌ها «پگاه» را اذیت می‌کردند

«دکتر تراب‌زاده» یکی از رزیدنت‌هایی است که حالا تحت تاثیر مرگ زودهنگام دوستش «پگاه طلایی‌زاده» هم هست. اگرچه  می‌گوید که خانواده پگاه می‌گویند خودکشی نکرده و دچار ایست قلبی شده است: «پگاه خیلی آرام بود، یک ماه پیش هم با او حرف زدم، حالش بد بود ولی شرایطش در این حد حاد نبود که بخواهد خودکشی کند.»

او هم از سختی‌های رزیدنتی و فشار کاری زیاد یاد می‌کند و اینکه با وجود چنین فشار کاری، حقوق ۸ میلیونی اصلا پاسخگو نیست: «۱۰ تا ۱۲ روز کشیک دارید و روز‌هایی هم که کشیک نیستید، باید تا ساعت ۷ و ۸ و حتی بیشتر بمانید. هیچ حقی هم ندارید که مریض شوید. متاسفانه سال بالایی‌ها هم خیلی پگاه را اذیت می‌کردند. مدتی انتقالی گرفت و به زاهدان رفت، اما گفتند باید سالی ۱۰۰ میلیون پرداخت کنی. بعد تصمیم گرفت به اهواز برگردد، اما در آنجا هم اجازه نمی‌دادند به سطح بالاتر برود. فشار زیاد است و در برابر آن حقوقی هم به ما نمی‌دهند. ۸ میلیون به کجای آدم می‌رسد؟ چون ما کار می‌کنیم و اصلا این‌طور نیست که در حال آموزش باشیم. در واقع تمام کار بیمارستان‌های آموزشی را رزیدنت‌ها انجام می‌دهند و اتند‌ها فقط نظارت می‌کنند. پگاه هم بعد از بازگشت، مشکلاتی داشت. نمی‌گذاشتند به اتاق عمل برود و لول او تغییر کند و این موضوع خیلی در روحیه آدم، تاثیر دارد و تحقیرآمیز است. ما ورودی ۸۹ بودیم، اما او برای تخصص به رشته چشم پزشکی رفت، چون از همان اول این رشته را دوست داشت. خیلی صبور بود، کل دوره پزشکی هم دور از خانواده بود و کلا خیلی مقاوم بود. نمی‌توانم بگویم آدم لوسی بود و تا فشاری به او وارد می‌شد، کم می‌آورد.

اصلا نمی‌توانم باور کنم و برایم این موضوع قابل درک نیست، اما به هر حال بعد هم که انصراف داد دانشنامه‌اش را آزاد نمی‌کردند. می‌گفتند باید ۷۰۰ تا ۸۰۰ میلیون تومان، پرداخت کنی. کجای دنیا کسی چیزی را نخواهد، باید چنین پولی بدهد؟نمی‌توانست هیچ کاری کند، نمی‌توانست به خارج از ایران برود.

البته می‌گفت نهایتا خانه‌ام در تهران را می‌فروشم و می‌روم، اما آن‌قدر ناراحت نبود و نمی‌دانم واقعا چه شد. به هر حال انگیزه‌ای نداشت. البته که مادر او هم اصلا نمی‌گوید پگاه خودکشی کرده و همچنان ایست قلبی در باشگاه را مطرح می‌کند. پگاه می‌گفت این همه زحمت کشیدیم تا مثلا متخصص شویم که چه شود؟ و واقعا هم همین است. آدم در هر سنی می‌تواند لذت‌هایی را تجربه کند، ولی ما باتوجه به کارمان نمی‌توانیم هیچ تفریحی داشته باشیم و پول آن را هم نداریم. اگر خانواده حمایت نکنند، نمی‌توانیم کاری کنیم و انتهای این ماجرا برای ما سرافکندگی است درحالی که آدم در این سن دوست دارد حتی به پدرو مادرش کمک کند، اما همچنان باید دستش جلوی آن‌ها دراز باشد.»

بعد از سیامک، آن‌قدر شکایت می‌کنم تا به نتیجه برسم

رزیدنت یکی از دانشگاه‌های شهر تهران که نخواست نامی از او برده شود نیز از شرایط رزیدنت‌ها می‌گوید. او نیز مانند دکتر سیامک بهروان، که هفته گذشته خودکشی کرد، مشکل وثیقه داشته است و از مدتی پیش به علت همین فشارها، ترک کار کرده است تا پس از ماجرای تلخ مرگ دکتر بهروان، ماجرا را به صورت حقوقی پیگیری کند. اگرچه رزیدنت‌های دیگر کمتر با او همراه هستند و گویا تمایلی ندارند که حقوق خود را از مراجع قضایی بخواهند.

«جو حاکم بر رزیدنتی جالب نیست و رزیدنت‌های سال بالاتر نسبت به سال پایین‌ترها، حالت تملک دارند و حتی استاد‌ها هم چنین روندی را دوست دارند. انواع خشونت‌های کلامی و فیزیکی جریان دارد. این موارد حتما عرصه را بر کسی که توان روحی کمتری دارد، تنگ می‌کند.

از طرفی بحث تعهد یک‌طرفه با سیستم وجود دارد که در صورت امضا، تمام حق و حقوق و حتی مراجعه به دادگاه را از خود سلب می‌کنید و این منطقی نیست، چون جزو حقوق اساسی انسان است، اما بچه‌هایی که سن پایینی دارند و به مسائل حقوقی هم آگاهی ندارند، این تعهد‌ها را قبول می‌کنند و بعد دچار مشکلات روحی می‌شوند. بعد ممکن است در کنار فشار کاری و رفتار رزیدنت‌های سال بالایی به این نتیجه برسند که انصراف دهند ولی آن تعهد، جلوی آن‌ها را گرفته است و باید خسارت چندصد میلیونی پرداخت کنند، بنابراین شاید به آخر خط برسند، مانند اتفاقی که برای سیامک عزیز افتاد.

گاهی به‌واسطه مسائل مشترکی که در رزیدنتی وجود دارد با سیامک چت می‌کردم. خیلی عاشق روانپزشکی بود و همیشه می‌گفت، الان هم از این رشته بروم، سال دیگر هم باز مسیرم همین است. حدود دو هفته قبل از خودکشی، با سال بالایی‌ها مشکل داشت و به او تهمت الکی زده بودند، اما فکر نمی‌کردم این کار را انجام دهد تا اینکه خبر را شنیدم و واقعا اعصابم به‌هم ریخت. سیامک دادخواستی هم برای ابطال وجه‌های تعهد به دیوان عدالت اداری داده بود و البته در سال‌های پیش، دیوان عدالت اداری، دادخواست را قبول کرده و بخشنامه معاونت حقوقی وزارت بهداشت درباره الزام دستیاران به داشتن دو ضامن و وثیقه ملکی را ابطال کرده بود، اما تا امروز هنوز وزارتخانه زیر بار ابطال آن نمی‌رود.»

او خود نیز مشکل ضامن دارد در حال حاضر ترک بخش کرده است تا پیگیری‌های حقوقی در این باره را انجام دهد: «من هم در خانواده کسی را ندارم که استخدام رسمی باشد و پدر و مادرم بازنشسته هستند، در‌حالی که هم دانشگاه و وزارتخانه پدر و مادرم را قبول نکردند و گفتند؛ فقط استخدام رسمی بیاورید من هم نمی‌توانستم. وزارتخانه باید به رای دیوان عمل کند، اما آن را قبول نمی‌کنند و معضل اصلی این است که اکثر رزیدنت‌ها هم حاضر نیستند اتحاد داشته باشند و این قضیه بنیادی حل شود و حتی نسبت به کسی که در این باره به آن‌ها آگاهی می‌دهد، گارد دارند. بعد از اتفاقی که برای سیامک افتاد به قدری آشفته شدم که گفتم، اگر این شرایط را قبول کنم به نوعی شاید در ادامه این ماجرای تلخ، سهیم شوم. بالاخره یک نفر باید روی حرف خود بایستد. بنابراین تلاشم می‌کنم و آن‌قدر شکایت می‌کنم تا بتوانم به نتیجه برسم. افرادی که تعهد را امضا نمی‌کنند، نه تنها شماره دانشجویی ندارند که حقوقی هم دریافت نمی‌کنند و رسما دانشجو محسوب نمی‌شوند و در صورت حضور، فقط شیفت پر می‌کنند. البته که نامه زدند که وقتی تعهد ندارید، حضورتان هم در بخش غیرقانونی است و الان هم که ترک بخش کرده‌ام، احتمالا نامه اخراجم را می‌زنند.»

این رزیدنت هم مانند بسیاری دیگر معتقد است که کار دوره رزیدنتی، بسیار سنگین است آن‌قدری که معمولا افراد خیلی فرصت استراحت پیدا نمی‌کنند: «فشار کاری زیادی روی بچه‌ها اثر می‌گذارد، درحالی که نمی‌توانند انصراف دهند و این موضوع در کنار هزینه، تعهد، توبیخ، توهین‌ها باعث ایجاد افکار خودکشی در آن‌ها می‌شود. محیط بسیار خشن است و خیلی‌ها انتظار این برخورد را ندارد. اصلا هم جنبه آموزشی ندارد و شما باید همه‌چیز را از سال بالایی‌ها یاد بگیرید که اصولا ممکن است ۷۰درصد درست باشد و ۳۰درصد غلط. شاید حتی به طور کامل هم یک موضوع را یاد نگیرید و در واقع آن‌قدر اشتباه انجام می‌دهید که بعد درست شود. آموزش رزیدنتی اصلا این‌طور نیست که سر کلاس باشید و بار‌ها تمرین کنید. خیلی از موارد هم ممکن است اشتباه شود و ممکن است جان بیمار هم به خطر بیفتد.»

کاهش خودکشی رزیدنت‌ها با اجرای رای دیوان عدالت اداری

سیدمهدی تولایی، متخصص جراحی و اتند بیمارستان طالقانی، کیا کاظم‌زاده؛ متخصص بیهوشی مشغول به طرح اجباری بیمارستان دره شهر ایلام، سارا پیش‌بین؛ رزیدنت داخلی دانشگاه اصفهان، سروش کلانتر؛ پزشک عمومی دانشگاه شهید بهشتی مشغول به طرح اجباری اشنویه، میترا آسوده، متخصص جراحی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی مشغول به کار به عنوان تنها جراح بیمارستان مریوان، کیمیا کاتبی، متخصص رادیولوژیست فارغ‌التحصیل دانشگاه ایران رتبه دو رزیدنتی مشغول به طرح اجباری جیرفت، میثم ملکی؛ چشم پزشک بیمارستان شاهرود مشغول به طرح اجباری شاهرود، محمد حسین نیکمرد؛ تکنسین اتاق عمل کرمان، دکتر محمدمهدی آقایی میبدی؛ رزیدنت سال چهارم جراحی مغز و اعصاب اصفهان، سیامک بهروان؛ رزیدنت سال یک روانپزشکی بابل، علی قانعی‌فرد؛ دندانپزشک مشغول به طرح اجباری میاندوآب و دکتر پگاه طلایی‌زاده؛ رزیدنت چشم پزشکی اهواز از جمله افرادی هستند که در ۵ ماه گذشته اسم‌شان در لیست مرگ‌های زودهنگام و مشکوک به خودکشی قرار گرفته است.

به اعتقاد دکتر «فرهاد تیمورزاده»، مدیر انتشارات پزشکی طبیب که فعالیت‌های زیادی در صفحه مجازی خود در این باره دارد هم بسیاری ترجیح می‌دهند این مرگ‌ها ایست قلبی تلقی شود و اگر بحث خودکشی را مطرح کنید حتی کار به توهین و تهدید به شکایت هم می‌کشد: «به عنوان مثال حتی همکاران، نامه خودکشی یکی از همین رزیدنت‌ها را هم دید‌ه‌اند که در آن نوع دارویی که مصرف کرده را نام برده و گفته نیازی به کالبدشکافی نیست، اما باز هم عده‌ای می‌آیند و تهدید می‌کنند.

متاسفانه بسیاری از این بچه‌ها مانند دکتر پگاه طلایی‌زاده تحت فشار زیادی قرار گرفته و حتی برای انصراف باید مبلغ کلانی پرداخت کنند. حالا ممکن است فرد مشکلات دیگری هم داشته باشد که در کنار این مشکلات، شرایط سخت‌تر شود. آغاز آن‌هم بی‌احترامی و از بین رفتن کرامت انسانی آنان است. مصیبت، پول‌های کلانی است که پشت این ماجرا خوابیده است، به اسم آموزش این افراد را مثل برده به کار می‌گیرند درحالی که اصل فعالیت آنها، خدماتی درمان است نه آموزش‌پذیری. دکتر بهروان، چهار روز قبل از آن اتفاق به من پیام داده و نوشته است که به خودکشی فکر می‌کند. جوان پرانرژی بود که در گروه‌ها فعالیت می‌کرد و دنبال طرح موضوع در دیوان، سازمان بازرسی کشور و از هر مجرای دیگری بود تا این مشکل را حل کند، اما درنهایت به او اعلام کردند که همراه چهار نفر دیگر اجازه ورود به بخش را ندارد، چرا؟ چون تعهد ندادند.» معاون آموزشی دانشگاه علوم پزشکی بابل ۲۴ آبان امسال نامه ممنوعیت حضور سیامک بهروان به همراه ۴ نفر دیگر را امضا کرده است، نامه‌ای که شاید آغازی بر ناامیدی دانشجوی پرتلاطمی بود که به دنبال گرفتن حقوق خود می‌خواست تا هر جا لازم است، برود.

تیمورزاده معتقد است در گذشته هم، چنین مشکلاتی بوده، اما در آن زمان خودکشی‌ها رسانه‌ای نمی‌شد: «میزان خودکشی‌ها در یکی از سال‌ها کاهش قابل‌توجهی داشت. در آن سال پزشکان و داوطلبان آزمون دستیاری که حدود ۱۲ هزار نفر می‌شدند، نسبت به تغییر زمان آزمون اعتراض داشتند و شکایتی را مطرح کردند و دیوان هم به نفع آن‌ها رای صادر کرد و خواسته آن‌ها اجرا شد. خواسته آن‌ها برگزاری آزمون برمبنای ضوابط و آیین‌نامه‌ها بود درحالی که وزیر، معاون، سخنگو و معاون آموزشی وقت، همه در مصاحبه‌ها می‌گفتند هیچ راهی نداریم و آزمون باید در همان زمانی که اعلام کرده‌اند، برگزار شود، اما دیوان طبق خواسته بچه‌ها درنهایت رای داد که آزمون در همان تیر ماه یعنی همان زمان رسمی و قانونی، برگزار شود. این موضوع باعث دلگرمی آن‌ها شد و خوشحال شدند که بالاخره می‌توانند، حق خود را دریافت کنند. فکر می‌کنم به همین دلیل تعداد خودکشی‌ها در آن سال کاهش یافت درحالی که سال قبل و بعد از آن تعداد زیاد بود.» اگرچه اغلب آمار رسمی از خودکشی اعلام نمی‌شود، اما برخی آمار‌های جسته گریخته از صفحات پزشکان و آگهی‌های منتشر شده در فضای مجازی حکایت از خودکشی ۱۳ رزیدنت در سال ۱۴۰۰ تا ۱۴۰۱ دارد. آمار امسال هم که تاکنون به ۱۶ مورد رسیده است تا جایی که انجمن علمی روانپزشکی ایران که پیش از این در دو نامه به وزیر بهداشت، خواستار توجه به خودکشی پزشکان جوان شده بود، در نامه‌ای دیگر به رییس دولت مجددا بر اهمیت توجه به خودکشی گروهی از پزشکان جوان و دستیاران پزشکی شد و بر تشکیل کمیته‌ای از متخصصان که اختیارات لازم برای مداخله فوری و جلوگیری از تبدیل آن به یک بحران فراگیرتر را داشته باشند، تاکید کرد.

مطالعاتی که افسردگی و خطر خودکشی میان دستیاران را هشدار داده است

مطالعه‌ای که سال ۱۴۰۰ درباره وضعیت سلامتی رزیدنت‌های در حال تحصیل در دانشگاه‌های علوم‌پزشکی کشور انجام شده، نشان می‌دهد که ۲۳درصد از دستیاران پزشکی دارای افسردگی شدید تا بسیار شدید بوده‌اند. حدود ۲۵درصد از افراد اضطراب شدید تا بسیار شدید و نزدیک به ۳۴درصد از آن‌ها استرس شدید تا بسیار شدید داشته‌اند. بررسی‌های این مطالعه حاکی از آن است که شیوع افسردگی، اضطراب و استرس در بین رزیدنت‌های دانشگاه علوم پزشکی تهران، بیشتر از برخی کشور‌ها و دانشگاه‌های دیگر است که این موضوع می‌تواند به دلیل فشار کاری بیشتر در بیمارستان‌های آموزشی ما باشد. بنابرین باتوجه به اهمیت این موضوع باید بررسی‌های بیشتری با رویکرد مداخله‌ای برای مدیریت استرس انجام گیرد. همچنین نتایج مطالعات دیگری که توسط دکتر فهیمه سعید، استادیار گروه روانپزشکی دانشگاه علوم توانبخشی و سلامت اجتماعی در اواخر سال ۱۴۰۰ درباره وضعیت سلامت روان و افکار خودکشی دستیاران پزشکی انجام شده است، نشان می‌دهد که در مجموع ۳۴ درصد افراد مورد بررسی، افکار خودکشی داشتند و ۱۰ درصد از آن‌ها دارای افکار پرخطر بودند. سابقه اختلالات روانپزشکی، سابقه خانوادگی، سابقه شخصی اقدام به خودکشی، تعداد شیفت، مصرف مواد و الکل، سطح مواجهه شغلی با کووید، افسردگی، اضطراب و استرس همگی با افکار خودکشی مرتبط بودند.

منبع: اعتماد

دیگر رسانه ها

کدخبر: 122675

ارسال نظر