قاتلی که ۶نفر را سریالی کشته: حوصله زندان ندارم، اعدامم کنید
علی و حمید معروف به حمید کافر، در حالی که دست و پاهایشان با زنجیر بسته شده روی صندلی نشستهاند. علی هنوز هم آرام و خونسرد است. حمید کافر هم به همان خونسردی همدستش است، میگوید بین دوستانش به خاطر اینکه خیلی خوب حرف میزند به پروفسور معروف است هرچند فقط تا اول دبیرستان درس خوانده است. او به سه قتل اعتراف کرد.
علی و حمید معروف به حمید کافر، در حالی که دست و پاهایشان با زنجیر بسته شده روی صندلی نشستهاند. علی هنوز هم آرام و خونسرد است. حمید کافر هم به همان خونسردی همدستش است، میگوید بین دوستانش به خاطر اینکه خیلی خوب حرف میزند به پروفسور معروف است هرچند فقط تا اول دبیرستان درس خوانده است. او به سه قتل اعتراف کرد.
متهمان ۶ قتل سریالی که بهتازگی دستگیر شدهاند، با حضور در دادسرای جنایی تهران ابعاد جدیدی از جنایتهایشان را فاش کردند.
اوایل مرداد بود که کشته شدن دو کارگر سردخانه به ضرب گلوله کلاشینکف به اطلاع ماموران پلیس قروه استان کردستان رسید و پس از آن با شروع بررسیها و تحقیقات مشخص شد این قتلها کار دو متهم سابقهدار است. بنابراین این دو متهم در پی قتل دو کارگر سردخانهای در قروه استان کردستان تحت تعقیب قرار گرفتند و شناسایی شدند و پس از دستگیری گفتند، با انگیزه سرقت دو کارگر سردخانه را کشتیم و فرار کردیم.
همچنین آنها در مراحل بعدی بازجویی اعتراف کردند چهار راننده خودروهای سواری را در شهرهای اطراف استان تهران کشتهاند، قتلهای آنها در ملارد، شهر قدس، اسلامشهر و شهریار بوده است. متهمان در مورد یکی از قتلها گفتند: مرد رانندهای را در اسلامشهر برای دزیددن خودرو پرایدش که با آن مسافرکشی میکرد کشتیم و جسدش را در اتوبان یاسینی تهران انداختیم.
به این ترتیب پرونده در دادسرای جنایی تهران به جریان افتاد و امروز پسر یکی از قربانیان این دو قاتل درخواست قصاص متهمان را در شعبه سوم بازپرسی ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران مطرح کرد و در این باره به بازپرس محمدمهدی براعه گفت: سارقان پدرم را سلاخی کردهاند در حالی که میتوانستند یک ضربه به او بزنند و اموالش را بدزدند اما ضربات زیادی به او زدند، برای همین ما قصاص میخواهیم.
فرزند این مقتول ۶۳ساله در ادامه گفت: پدر من قبلاً قصاب بود و آخرین بار پنجم تیرماه او را دیدم. او مدتها بود مسافرکشی میکرد و دیگر قصابی نمیکرد. روز آخر از خانهمان در اسلامشهر بیرون رفت، در طول روز من، مادر و خواهرم بارها با او صحبت میکردیم و از حالش خبر داشتیم، آخرین بار ساعت ۱۲ و ۲۰ دقیقه شب با او صحبت کردیم. گفت آخرین مسافران را سوار کرده است. به راهآهن میرود و بعد به خانه میآید. صبح بود که مادرم سراسیمه ما را صدا کرد و گفت شب بابا به خانه نیامده، هرچه زنگ زدیم گوشیاش را جواب نداد و چند ساعت بعد پلیسها با ما تماس گرفتند و گفتند چه اتفاقی افتاده، صبح ششم تیر جسد پدرمم را در بزرگراه یاسینی پیدا کرده بودند.
همچنین یکی از متهمان که ۵۳ سال دارد در این جلسه مقابل بازپرس براعه قرار گرفت و گفت: سالهاست که گریه نکردهام، شاید بیش از ۴۰ سال، اما عذاب وجدان دارم، مگر میشود آدم بکشی و عذاب وجدان نداشته باشی؟ تا الان ۵۵ ماه زندان بودهام. قاچاق رسیور و مشروب الکلی انجام میدادم، البته چند باری هم به خاطر رابطه نامشروع دستگیر شدم و درگیری هم در سابقهام دارم. در همه جرائم هدفم پول بود که در مجموع خیلی موفق نبودم.
این متهم در مورد سابقه کلاهبرداری نیز گفت: من کلاهبرداری نکردم. از آشنایان پول گرفتم که رسیور و مشروب بیاورم اما دستگیر شدم و آنهایی که به من پول داده بودند از من شکایت کردند.
حوصله زندان ندارم، اعدامم کنید
صبح روز گذشته دو متهم که ۶ نفر را در استان تهران و قروه به قتل رساندهاند برای تحقیقات به شعبه سوم دادسرای امور جنایی تهران منتقل شدند.
آنها از ابتدای امسال جنایتهای خود را آغاز کردند و ۳ مرداد نیز در شهرستان قروه کردستان دو مرد را به قتل رسانده و مرد دیگری را مجروح کردند. آنها صبح دیروز در دادسرای امور جنایی تهران از سوی بازپرس محمد مهدی براعه تحت بازجویی قرار گرفتند.
خانواده یکی از مقتولان به نام حمید نیز که راننده میانسالی بود و در تهران توسط اعضای این باند به قتل رسیده بود به دادسرا آمده بود.
سر مقتول گفت: پدرم قبلاً قصاب بود و این اواخر بعد از ظهرها با خودرو پرایدش مسافرکشی میکرد. خانهمان اسلامشهر است. روز ۵ تیر پدرم مثل همیشه از خانه خارج شد تا مسافرکشی کند و ما در این مدت با او در تماس بودیم. ساعت ۱۲:۲۰ شب بود که زنگ زدیم و گفت آخرین مسافرم را سوار کنم تا چند دقیقه دیگر میآیم. اما دیگر از پدرم خبری نشد. تا صبح مدام به او زنگ میزدیم، چند ساعت بعد از آگاهی زنگ زدند و اطلاع دادند که جسد پدرم را پیدا کردهاند. ما تقاضای قصاص داریم، آنها پدرم را سلاخی کردهاند و از آنها نمیگذریم.
اظهارات متهمان
گفتوگو با قاتل
چه شد که به قاتل سریالی تبدیل شدی؟
بچه که بودم پدرم راننده کامیون بود و خانواده خوبی داشتم و مادرم همیشه هوایم را داشت. اما خاطرهای در کودکی دارم که مرا به قاتل تبدیل کرد.
چه خاطرهای داری؟
یکبار با پدرم سوار کامیون بودیم که دو راهزن با اسلحه و چاقو به ما زدند، آنقدر ترسیده بودم که هنوز چهره آنها را به خاطر دارم بعد از آن حادثه بیخواب شدم و تمرکز نداشتم. من در تمام قتلهایی که مرتکب شدم مقتولان را با چهره همان دزدها میدیدم و دیگر نمیفهمیدم چه کار میکنم. در این ۴۰ سال حتی یک بار هم گریه نکردهام، پیش روانشناس هم رفتم اما خوب نشدم.
از خودروها هم سرقت میکردید؟
اصلاً هیچ سرقتی انجام نمیدادیم، حتی پسر یکی از مقتولان میگوید که ضبط و باند خودرو پدرش را سرقت کرده ایم. ما فقط خودرو را سرقت کرده و بعد رها میکردیم. من دنبال پول و دلار بودم البته در این سرقتها و قتلها حتی یک پول سیاه هم گیرمان نیامده و به خاطر هیچ آدم کشتم.
با همدستت در زندان آشنا شدی؟
من ساکن شهرستان بهار همدان هستم و قبلاً با پدر علی و برادرش آشنا بودم. من به خاطر قاچاق مشروب و رابطه نامشروع ۵۵ ماه زندان بودم و کلاً سوابق زیادی دارم. علی و برادرش که زندان افتادند، پدرش به من خبر داد که مراقبشان باشم. خیلی سعی کردم که از خانواده مقتول پرونده علی و برادرش رضایت بگیرم اما نشد و وقتی برادر علی اعدام شد خیلی ناراحت شدم.
اگر دستگیر نمیشدی بازهم به قتلها ادامه میدادی؟
نمیدانم شاید برای رسیدن به پول و دلار بازهم دست به قتل میزدم.
پشیمانی؟
مگر میشود که پشیمان نباشم. باید ما را زودتر قصاص کنند، من طاقت زندان ندارم.
آرزویت چه بود؟
با اینکه درس نخوانده بودم اما دلم میخواست خلبان شوم. شنیده بودم خلبانها باید زبان انگلیسی بلد باشند به همین دلیل انگلیسی و کتابهایی در این رابطه میخواندم. من آدم خیلی باهوشی هستم اما راه درست را انتخاب نکردم.
ارسال نظر