قاتل نوجوان 16 ساله | مقتول پسر 15ساله |ماجرای عجیب دانیال و رسام

اقتصادنیوز: پسر نوجوان که متهم است در یک درگیری کودکانه دوستش را به قتل رسانده، ادعا می‌کند قصد قتل نداشته است. این متهم به زودی در دادگاه کیفری استان تهران محاکمه می‌شود.

به گزارش عرشه آنلاین  متهم که نوجوانی ۱۶ ساله است وقتی قصد داشت خودش را تسلیم پلیس کند، بازداشت شد.

مطابق گزارش پرونده، یک سال قبل به پلیس گزارش شد درگیری‌ای بین دو نوجوان اتفاق افتاده که ضربه‌ای عمیق و مهلک به یکی از آنها وارد و پسر زخمی‌ به بیمارستان منتقل شده است.

به این ترتیب ‌ماموران به ردیابی متهم به نام رسام پرداختند و ساعتی بعد او را در خانه پدرش بازداشت کردند.

در این میان از بیمارستان خبر رسید پسر مجروح به نام دانیال به خاطر شدت خونریزی روی تخت بیمارستان فوت شده است. با مرگ پسر نوجوان ماموران مشغول تحقیق از شاهدان شدند.

دوست دانیال که شاهد درگیری خونین بود گفت: امروز من و دانیال در پارک بودیم. او از من خواست به خیابان برویم و سیگار بخریم. ما مقابل مغازه رفته بودیم تا سیگار بخریم که با رسام روبه‌رو شدیم. فکر می‌کنم دانیال و رسام از قبل با هم درگیر بودند چون یکباره دانیال جلو رفت و سیلی‌ای به صورت رسام زد. آنها درگیر شدند و رسام چاقویی را از جیبش بیرون آورد و یک ضربه به سینه دانیال زد و گریخت.

رسام در بازجویی‌ها به قتل اعتراف کرد و گفت: من و دانیال با هم دوست بودیم و او را از قبل می‌شناختم. آن روز فکر می‌کنم دانیال حال طبیعی نداشت و مشروب خورده بود که با من تماس گرفت و خواست به حسابش پول واریز کنم؛ اما به حرف او توجهی نکردم و گوشی موبایلم را قطع کردم. او پشت سر هم زنگ می‌زد و می‌گفت چون پشت سرم حرف‌های نامربوط زده‌ای باید حسابم را شارژ کنی. به او گفتم اشتباه می‌کند و من حرفی پشت سرش نزده‌ام؛ اما گوش‌اش بدهکار نبود. دانیال از من خواست سر خیابان بروم. وقتی رسیدم دانیال و دوستش سر خیابان بودند. او به محض روبه‌رو شدن با من به سمتم حمله‌ور شد و سیلی‌ای به صورتم زد. من عقب رفتم اما او شیشه نوشیدنی‌ای را که زیر پیراهنش بود بیرون آورد و آن را به کنار جدول زد و شکست. می‌خواست با شیشه شکسته به من حمله کند.

متهم ادامه داد: من از قبل برای دفاع از خودم یک کارد آشپزخانه را همراه برده بودم. وقتی دانیال با شیشه به سمتم حمله‌ور شد، چاقو را به سمتش گرفتم تا او بترسد اما چاقو ناخواسته به قلبش برخورد کرد. من که ترسیده بودم بلافاصله به خانه برگشتم و موضوع را به پدرم گفتم. پدرم از من خواست خودم را به پلیس تحویل دهم که همان موقع ماموران پلیس رسیدند و بازداشت شدم.