رپورتاز
ماجرای دورهمی کردان که خبرساز شد
بسیاری از افراد دورهمیها و مهمانیهایشان را در محیط ویلایی کردان با ساختمانهای بزرگ و حیاطدار برگزار میکنند. برخی از افراد نیز برای مراسم عروسی و جشنهایشان کردان را انتخاب میکنند. از دلایل این انتخابها میتوان به فاصله کم کردان تا شهرهای بزرگ، ویلاهای زیبا با امکانات مناسب، آب و هوای عالی و زیبایی محیط اشاره کرد. اجاره ویلا در کردان طرفداران بسیار زیادی دارد. چندی پیش یک دورهمی در کردان برپا شد که خبر آن به گوش بسیاری رسید. آیا شما میدانید ماجرای دورهمی کردان که خبرساز شد، چه بود؟
داستان عروسی پر سروصدا و خبرساز کردان چه بود؟
یکی از ماجراهای خبرساز در دورهمیهای کردان یک مراسم عروسی بسیار هیجانانگیز بود که در یک ویلا استخردار با باغ و تجهیزات کامل برگزار شد. در این عروسی که در فصل زمستان و هوای سرد برگزار میشد، آخر مهمانی و دم رفتن، عروس خانم مانند بسیاری از مراسم عروسی، دسته گل خود را برای مهمانان مجرد جمع پرت کرد تا هر کس دسته گل را بگیرد عروس بعدی باشد. اما از آنجا که این کار در نزدیکی استخر انجام میشد و عروس خانم نیز یک دختر ورزشکار بود که قدرت پرتاب دستش زیاد بود، دسته گل عروس خانم به درون استخر ویلا افتاد.
دسته گل به آب دادن عروس و دورهمی خبرساز کردان
افتادن دسته گل به درون آب همان و شیرجه زدن دختران جوان با لباسهای مهمانی به درون آب برای این که دسته گل را از آب بیرون بیاورند، همان. عروس با دیدن این منظره جیغ زد. داماد با شیطنت به عروس گفت: «ببین چه دسته گلی به آب دادی!» عروس به مهمانانی که درون آب رفته بودند، میگفت: «سرده، بیاین بیرون، سرما میخورین!» ولی دختران جوان میخندیدند و از جستجو برای دسته گل که به زیر آب رفته بود، دست برنمیداشتند.
یکی از مهمانان عروسی غرق شد
در همین اثنا دختر خاله عروس که یکی از کسانی بود که به آب پریده بود، شروع به جیغ زدن کرد. خاله عروس داد زد: «دخترم، دخترم!» نامزد دختر خاله که بیرون ایستاده بود، چند بار صدایش کرده بود، ترسید و فریاد زد: «داره غرق میشه!». مادر عروس به عروس چشم غره رفت. همه مهمانان نگران دور استخر جمع شدند. آقای نامزد عاشق کتش را درآورد و برای نجات همسر آیندهاش به درون آب پرید. اما در کمال تعجب وقتی وارد آب شد نه از سرما خبری بود و نه از غرق شدن. دختر خاله عروس در حالی که میخندید دسته گل را به نامزدش داد.
عروس و داماد درون آب
مادر و پدرها که دیدند خبری از غرق شدن و سرما نیست و آب استخر گرم است و مهمانانی که به درون آب پریده بودند، خوش و خرم از آب بیرون آمدند، با یک هماهنگی جالب عروس و داماد را برای پرت کردن به درون آب دوره کردند. عروس جیغ کشان گفت: «آرایشم خراب میشه!». اما مادرش گفت: «عیب نداره! دیگه مهمونی تموم شد!» و او را به آب انداخت. گروه فیلمبرداران مراسم عروسی به همراه سایر مهمانان، شروع به فیلمبرداری کردند. صدای موزیک بلند شد و یک مرتبه فضای استخر با نورپردازی زیبایش، تبدیل به سالن رقصی برای عروس و داماد شد: رقصی درون آب.
ماجرای دورهمی خانوادگی کردان که خبرساز شد
یکی دیگر از دورهمیهای خبرساز در کردان، در یک مهمانی خانوادگی پرجمعیت بود. یک گروه خانوادگی پرجمعیت شامل عموها و خالهها با همدیگر در کردان یک ویلای بزرگ و مجهز اجاره کرده بودند تا آخر هفته را دور از سر و صدا و آلودگی شهر دور هم بگذرانند. هر خانواده یک یا دو دختر و پسر نوجوان داشتند. این بچهها که از بودن در کنار هم بسیار خوشحال بودند، تصمیم گرفتند یک بازی دستهجمعی با همه اعضای خانواده راه بیاندازند. آنها ابتدا سراغ عموهایشان رفتند که در حیاط کنار باربیکیو مشغول کباب درست کردن بودند. از آنجا که سیگار کشیدن در داخل ویلا ممنوع بود، یکی دو نفر سیگار به دست داشتند. بچهها از عموها خواستند که غذا درست کردن را کنار بگذارند و خود را برای بازی آماده کنند.
پانتومیم یا مافیا؟ مسئله این است
بچهها سراغ خالههایشان رفتند که پای تلویزیون مشغول تماشای سریال بودند و از آنها خواستند که به جمع آنها برای بازی بپیوندند. یکی دو نفر از خانمها مشغول شستن و آماده کردن برنج بودند. بچهها آنها را نیز صدا زدند. یکی از خالهها پرسید: «حالا قرار است چه بازیای بکنیم؟» یکی از بچهها جواب داد: «مافیا». خانمها به هم نگاه کردند: «مافیا بلد نیستیم.» بچهها توضیح دادند که همه بازی مافیا را از تلویزیون تماشا کردهاند. خالهها یادشان آمد. یکی گفت: «سخت است. یک بازی دیگر بکنیم.»، یکی دیگر گفت: «پانتومیم بازی کنیم.» بچهها که بیشتر هدفشان این بود همه دور هم باشند و با هم وقت بگذرانند، قبول کردند.
تقلب در دورهمی
مدتی گذشت و همه حاضران در دورهمی گرم بازی بودند. حدود ده پانزده نفر نشسته بودند و با داد و بیداد پانتومیم بازی میکردند. تیمها به دو دسته بزرگها و کوچکها تقسیم شده بودند. بچهها که در تیم کوچکها بودند، مدام میباختند و از بزرگها رودست میخوردند. آنها اعتقاد داشتند که بزرگها تقلب میکنند ولی بزرگها میگفتند که: «ما یک عمر با هم زندگی کردهایم و تمام حرکات و اشارات همدیگر را حفظ هستیم. به همین دلیل برنده میشویم.». صدای آنها در ویلا میپیچید ولی خوشبختانه در آن ویلای دنج، مزاحمتی برای همسایهها نداشت.
از غذا خبری نیست؟
بچهها بعد از این که چند بار باختند و خودشان را در معرض خطر دیدند، بهانه آوردند که گرسنهاند و چرا کسی به آنها غذا نمیدهد. پدرها و مادرهای مهربان، که همیشه رفاه بچههایشان را در اولویت قرار میدهند، بازی را رها کردند و سراغ آشپزی رفتند. وقتی مردها به حیاط رفتند تا کبابشان را روی باربیکیو درست کنند، دیدند که از غذا خبری نیست. آنها ابتدا نگران شدند و فکر کردند که حیوانات خانگیشان که داخل حیاط بازی میکردند، گوشتهای کباب و جوجه کباب را دزدیده و خوردهاند. اما یکی از عموها همه را از نگرانی درآورد و گفت که وقتی حواس همه گرم بازی بوده، گوشتها را داخل یخچال گذاشته است.
این بازی تمام نمی شود
اما این داستان چرا خبرساز شد؟ به دلیل این که هیچ کدام از دو تیم تصمیم نداشتند که به بازی پایان دهند و پس از اینکه غذا خوردند نیز به بازی ادامه دادند. تیم کوچکها مدام موضوعات بازی پانتومیم را سختتر میکردند و تیم بزرگها پشت سر هم برنده میشدند. این در حالی بود که تیم بزرگها موضوعات سادهتری را انتخاب میکردند اما کوچکها قادر نبودند آنها را شکست دهند. بازی تا صبح ادامه پیدا کرد و همگی با دیدن نور خورشید متوجه شدند که چیزی نزدیک به شش ساعت بازی کردهاند. اما بازی هنوز تمام نشده بود و تیم کوچکها شکست را قبول نمیکرد.
در دورهمی بعدی برنده می شویم
بزرگها ناگزیر شدند که برای درست کردن صبحانه آماده شوند. همگی خواب آلود بودند ولی خیلی به آنها خوش گذشته بود. البته کوچکها از این که مدام میباختند کلافه بوند. آنها به پدر و مادرهایشان گفتند که بازی را به حالت ناتمام بگذارند و ادامه آن را در تهران انجام دهند. بزرگها قبول نکردند چون این بازی سر و صدای زیادی داشت و در خانههای آپارتمانی امکان آن نبود که یک شب تا صبح بازی کنند. کوچکها از پدر و مادرهایشان قول گرفتند که در دورهمی بعدی بازی را انجام دهند. اعضای دو تیم نگاههایی معنیدار به هم کردند و تصمیم گرفتند تا دورهمی بعدی خودشان را کاملا آماده کنند.
ارسال نظر