روایت دردناک پدر «بامشاد سلیمانخانی» جوان آبدانانی | پسرم خودکشی نکرده است
پدر «بامشاد سلیمانخانی» جوان آبدانانی درباره خبر جان باختن پسرش توضیحاتی ارائه کرد و گفت: منتظر نتیجه سمشناسی هستیم، اعلام خودکشی کار درستی نبود. فرزندم احضار یا بازداشت نشده بود.
بامشاد سلیمانخانی، دانشجوی ۲۱ساله، روز ۷ خرداد ۱۴۰۲، در بیمارستان جان خود را از دست داد. خبر مرگ بامشاد سلیمانخانی، جوان آبدانانی فضای خبری و محافل عمومی، بهویژه شهر آبدانان را دربرگرفت و حتی اعتراضاتی در این شهر به دنبال داشت. رسانههای فارسیزبان خارج از ایران، مدعی شدهاند که بامشاد سلیمانخانی، در بازداشتگاه درگذشته است.
پدر «بامشاد سلیمانخانی» جوان آبدانانی درباره خبر جان باختن پسرش توضیحاتی ارائه کرد و گفت: منتظر نتیجه سمشناسی هستیم، اعلام خودکشی کار درستی نبود. فرزندم احضار یا بازداشت نشده بود.
بیشر بخوانید: شایعات درباره مرگ بامشاد سلیمانخانی | دستگاه قضایی توضیح داد
سایت تابناک به منظور شفافسازی موضوع و پیشگیری از سوءاستفاده و همچنین جلوگیری از تضییع حقوق خانواده «بامشاد سلیمانخانی» با توجه احتمال قصور پزشکی، گفتگویی مبسوطی با پدر متوفی انجام داده است که در ادامه میتوانید این گفتگو را بخوانید.
هرچند به گفته پدر متوفی، با توجه چندوجهی بودن علت تامه مرگ این جوان، صدور بیانیه در خصوص معرفی خودکشی به عنوان علت اصلی مرگ او از سوی مراجع قضایی به دلیل عدم اثبات پزشکی موضوع، منتج به سوگیریهایی خواهد شد، اما بهتر بود مرجع فضایی تا رسیدن نتیجه آزمایشات صبر پیشه میکرد، چراکه با توجه به شواهد و مستندات پزشکی نظیر از کار افتادگی ریه و قلب، اعلام نظر قطعی در خصوص مرگ او، به نوعی بازی با آبروی متوفی و دامن زدن به حواشی قلمداد میشود.
*ضمن عرض تسلیت، با توجه به حواشی ایجاد شده در خصوص مرگ فرزند دلبندتان در خصوص این رویداد توضیح بفرمایید:
ضمن تشکر، بنده یک فرهنگی هستم که بر سر سفره نظام جمهوری اسلامی ارتزاق میکنم. به گونهای فرزندان خود را تربیت کردهام که آنان افرادی سالم، بدون حاشیه و از سویی نه تنها برای خانواده و شهرستان، بلکه برای کشور مثمرثمر واقع شوند. از اینرو، با تکیه بر ظرفیت فرهنگی بودن خود، به گونهای برای تربیت فرزندانم وقت گذاشتهام که از ورود آنان به هر گونه حاشیههای اجتماعی نظیر اعتیاد، درگیری و حتی فعالیت سیاسی مخرب جلوگیری کنم.
بنده سالهاست افتخاری معلمی و تربیت فرزندان شهرستان دهلران نصیبم شده است. اهل شهرستان آبدانان و ساکن شهرستان دهلران هستم. مدتی است که به علت پاره شدن ربات پا و گچ گرفتگی در منزل استراحت می کنم. روز حادثه پسرم که دانشجوی دانشگاه ایلام است، به منزل مراجعه کرد. مثل همیشه سالم و سرحال نبود، در فکر بود و بیحالی، خستگی و بیحوصلگی از سرورویاش می بارید؛ به گونهای که حتی از چرایی گچ پا و وضعیت من حالی نپرسید. با توجه احترامی که برایم قائل است، پایینتر از محل استراحتم، متکایی آورد و خوابید.
به او گفتم پسرم انگار حالت خوب نیست، الان موقع خواب و استراحت نیست! جواب داد مشکلی نیست و به استراحت پرداخت. تقریبا ساعت ۳ از خواب بیدار شد، مقداری غذا خورد و لباس پوشید و گفت من به بازار سری میزنم و برمیگردم.
گفتم که در این هوای گرم دهلران و این وقت که بازار تعطیل است چه وقت بیرون رفتن است؟ گفت چرخی میزنم و حالم بهتر شد، برمیگردم. حوالی ساعت ۴ به منزل برگشت، مجددا کمی غذا خورد و دوباره خوابید! هنوز دقایقی از خوابش نگذشته بود که صدای خروپف عجیبی از وی بلند شد که بیشتر شبیه به حالت خفگی و تشنج بود.
*در ادامه چی شد؟
به زور خود را بالای سرش رساندم و با فریاد من مادرش هم سر رسید و با صدای جیغ و داد تعدادی از همسایهها هم سررسیدند. وضعیت مناسبی نداشت و به سختی نفس میکشید.
*برای درمان کار خاصی انجام دادید؟
فوری با اورژانس تماس گرفتیم و بعد از دقایقی عوامل اورژانس سررسیدند و اقدامات پیش بیمارستانی را انجام دادند.
*آیا به موضوعی مشکوکی نظیر مصرف مواد یا قرص برنخوردید؟
حقیقتا پسر من سالم بود؛ سابقه مصرف هیچ نگرانی یا ناراحتی روحی نداشت و اهل مواد و سیگار و مصرف مخدر نبود. درعین حال، با توجه به وضعیت ایشان، موضوع را از خواهرش که خیلی به او نزدیک بود جویا شدم. خواهرش گفت که قبل از خواب گفته است که سردرد شدید دارد و قرصی را خورده و ورق قرص را روی میز غذاخوری گذاشته است.
*چه قرصی مصرف کرده بود؟
به هر حال ما ایرانیها در منزل قرصهای متعددی نگهداری میکنیم. ما هم از این موضوع بینصیب نیستیم. قرصی که روی میز گذاشته بود، ناپروکسن بود که یک قرص مسکن است و بامشاد یک عدد مصرف کرده بود.
*از مرکز درمانی و ادامه درمان بگویید.
من که شرایط جسمی خوبی نداشتم و نتوانستم با ایشان همراه شوم اما مادرش با او به مرکز درمانی رفتند. بعد از اینکه به مرکز درمانی اعزام شد وضعیت حیاتی او وخیم تر بود. با توجه به شرایط روحی مادرش، به تماسهای من پاسخ نداد. به هر طریقی، به واسطه دیگران از وضعیت ایشان خبردار شدم. پزشکان اعلام کردند که وضعیت حیاتی مطلوبی ندارد. بر اساس صحبتهای اولیه همراه مبنی بر اینکه قرص مصرف کرده است، اقدامات پزشکی برای درمانی بر پایه مصرف قرص صورت گرفت.
*اقدامات پزشکی در دهلران چگونه پیش رفت؟
حقیقتا اقدامات پزشکی صورت گرفته چندان تخصصی و درمان محور نبود و عدم اطلاعات و معلومات پزشکی مزید بر علت شد و بر اثر تعلل در شناسایی علت این وضعیت، و تشدید وضعیت علائم حیاتی بشدت پایین رفت و اقدامات احیا و ریکاوری انجام شد اما ایشان دیگر فقط نفس می کشید و علائم حیاتی متصل به دستگاه پیش می رفت. با وجود وضعیت ناپایدار بیمار اما مرکز درمانی از انجام کار درمانی خاصی عاجز ماند و یا اعلام ناپایداری علائم حیاتی و کما به ایلام اعزام شد.
*در ایلام چه اقداماتی برای درمان ایشان صورت گرفت؟
ایشان به بیمارستان رازی ایلام اعزام ولی متاسفانه آنجا هم اقدامات مناسب و جسورانهای برای درمان فرزندم معمول نشد. وضعیت به گونهای تاسفبار بود که پزشک متخصص به هر دلیلی که خود عدم قرارداد با بیمارستان رازی اعلام کرد برای درمان پسرم اقدام خاصی صورت ندادند. تقریبا نزدیک به یک شبانه روز حضور پسرم با علائم ناپایدار، پزشکان به نتیجه قاطعی برای شروع درمان نرسیدند
ابتدا به ما اعلام شد که بدلیل نرسیدن اکسیژن به مغز دچار فلج مغزی شده است؛ پس از ساعاتی اعلام شد که پسرتان با عارضه ریوی روبرو شده و احتمالا از قبل به کرونا مبتلا و ریه ایشان درست کار نمیکند. همین وضعیت شبههآفرینی پزشکی ادامه داشت تا اینکه پزشک بعدی به ما اعلام کرد که بیمار دارای عارضه قلبی است و با یکسوم قلب دارای علائم حیاتی است.
*نهایتا چه شد؟
در کمال ناباروری یکی از پزشکان ارتوپد، شکستگی استخوان ترقوه، شکستگی دنده و فرو رفتن در ریه و در ادامه عدم رسیدن اکسیژن به مغز را علت اصلی ورود ایشان به این وضعیت ناپایدار اعلام کردند
همه اینها در حالیست که پسر من هیچ سابقه بیماری نداشت و در سال ۱۴۰۱، کلا چند بار به پزشک مراجعه کرده بود؛ آن هم پزشک عمومی برای درمان بیماریهای عادی همچون سرماخوردگی و یکبار هم برای دندانپزشکی مراجعه کرده بود. مگر می شود یک جوان ورزشکار و سالم یکباره به این همه بیماری قلبی، ریوی و... دچار مرگ میشود؟ پسرم دچار شکستگی دنده و ترقوه باشد، ولی هیچ احساس دردی نداشته باشد؟ تنها سابقه بیماری فرزندم انحراف پا بود که در کودکی درمان لازم را انجام داده بود، اما در کل فردی اخلاقی و خوشتیپ و سالم بود که عزیز دوستان و اقوام و نزدیکان بود.
*در نهایت چه اتفاقی افتاد؟
پزشکان اعلام کردند امکان ادامه حیات ایشان پایین است و اگر هم به زندگی برگردد، امکان فلج بودن او حتمی است. با توجه به اینکه ایشان به کما رفته بود و برگشت به زندگی دیگر امکانپذیر نبود، برای آخرین بار بر بالین او رفتم و درددل پدرانهای با او داشتم چون از نظر علمی مسجل شده که امکان شنوایی دارد، اما دستش را تکان داد و این فرضیه فلج شدن را رد کرد.
*به نظر شما با توجه به شکستگی استخوان ترقوه و... و وضعیت حاکم شده، علت مرگ فرزند شما درگیری یا مصرف مواد خاصی نبوده است؟
من فرزندم را جوری تربیت کردهام که هرگز اهل این مسائل نبوده است. هیچ علامت درگیری در ایشان وجود نداشت؛ حتی از دوستان و هماتاقیهایاش تحقیق کردم که شاید موادی مصرف کرده باشد؛ به هر حال، جوان است و هر امکانی وجود داشت اما تمامی آنان بر این موضوع صحه گذاشتند که هیچ مادهای مصرف نکردهاند.
*آیا پسر شما اهل سیاست، گروه، جناح یا حزب سیاسی بود؟
ایشان هم مثل همه جوانان دانشجو به مسائل کشور و سربلندی ایران حساس بود اما عضو هیچ جریان سیاسی و حزب مخالف نظام نبود، در جریان حوادث پاییز سال گذشته، او هم متاثر از اطرافیان گهگاهی پستهایی می گذاشت اما نه به اندازهای که مخالف قلمداد شود. پستهای منتقدانهای که همه میگذاشتند. حتی روزی به ایشان گفتم که پسرم، من معلم هستم و شما بر سفره این کشور و نظام بزرگ شدهاید؛ اینکه تصور شود با این حرکات نظام ساقط میشود، تفکر غلطی است و ما باید در کنار نقد، مراقب باشیم که حتی یک درصد امکان سقوط نظام وجود داشته باشد. همین توصیهها باعث شد تا حتی از میزان پستهای اینستاگرامی هم کم کند.
*یعنی میخواهید بگویید مخالفت با نظام و ایدهای که رسانههای معاند در خصوص کشته شدن او دارند، مردود است؟
ایشان که مخالف نظام نبودهاند یا شرایطی نداشته اند که بخواهد برای نظام خطرآفرین باشد و منجر به این وضعیت شود. فرضیه اعلام شده از سوی رسانههای معاند که خود ندیده ولی شنیده ام، درست نیست. من حتی سر مزار اعلام کردم که کسی حق ندارد از مرگ ایشان سوءاستفاده و بهره برداری سیاسی کند. من و پسرم عضو هیچ جریانی نبوده و نیستیم و این فضاسازیها هیچ ارتباطی با خانواده ما ندارد.
*آیا پسر شما در روز قبل از حادثه و حتی هفته ها و ماههای قبل سابقه احضار قضایی و امینتی داشتهاند؟
خیر، ایشان هیچگونه سابقه احضار قضایی با دادگاه و یا مراجع امنیتی نداشتهاند؛ چه تازگی و چه در دوران اعتراضات و ناآرامیها، ایشان رفتاری نداشتند که منجر به احضار ایشان شود.
اما به عنوان یک پدر حق دارم از چرایی مرگ پسرم سوال داشته باشم که چه اتفاقی افتاده است که پسر سالم من دچار یک عارضه عادی شود و همین عارضه باعث مرگی میشود که سه، چهار دلیل نظیر عارضه قلبی، ریوی، مغزی و شکستگی ترقوه و دنده و پارگی ریه برای آن تراشیده میشود؟ از خود میپرسم مگر میشود همه این عوارض بر اثر مصرف یک قرص ناپروکسن ساده ایجاد شود؟
*یعنی میگویید تعمدی در کار بوده است؟
خیر. شبهه دارم، آن هم از جنس پزشکی و قصوری که در خصوص شناسایی سریع چرایی عارضه و درمان آن بوقوع پیوسته است.
*میگویید قصور پزشکی عامل مرگ پسر شما بوده است؟
قصور پزشکی از همان ابتدای حضور در مرکز درمانی دهلران تا بیمارستان رازی محرز است اما به دلیل اینکه در این سیستم کسی معمولا به حق خود نمیرسد، از شکایت صرفن ظر کرده و همانجا هم اعلام کردم از کسی شکایتی ندارم.
*درباره اینکه دادگاه در بیانیهای اعلام کرده که علت مرگ خودکشی بوده است، چه حرفی دارید؟
تعجب می کنم، امکان خودکشی مردود است، چرا که موضوع خودکشی صرفا به خاطر طرح مصرف قرص ناپروکسن به فرضیهای در مراکز درمانی تبدیل شد.
قبلا هم گفتم؛ پسر من هیچگونه مشکل روانی، اخلاقی یا خانوادگی و تحصیلی و مالی نداشت که بخواهد با توسل به خودکشی از آنها رهایی یابد.
البته از دادگاه هم گلایه و نقد شدید دارم که چرا بدون دلیل با آبروی متوفی و خانواده ما بازی میکنند؟ بر اساس کدامین نتیجه آزمایش برای آنان خودکشی مسجل شد؟ هنوز نتیجه کالبدشکافی و سمشناسی اعلام نشده است؛ چگونه قبل از نظر پزشکی آنان علت مرگ را خودکشی اعلام کردهاند؟!
در حالی که من میگویم به دلیل تنوع دلایل مرگ که با طیفی از علل قلبی، ریوی، مغزی و حتی شکستگی همراه شده است مرگ پسرم با قصور پزشکی بیارتباط نیست اما من از حق خودم گذشتم، آنان چگونه به خود اجازه اعلام نظر خلاف واقع می دهند؟
*شما درباره شکستی ترقوه و دنده میگویید که کسی یا کسانی به پسرتان ضربه وارد آوردهاند؟
گفتم که مگر تحمل یک فرد چقدر است؟ یعنی اگر پسرم دچار شکستگی دنده و ترقوه شده بود، احساس درد نداشت؟ به پدر یا مادرش نمیگفت؟ چطور این درد را تحمل کرده است؟
من میگویم اگر هم دنده یا ترقوه شکسته است، قطعا در مراکز درمانی، آن هم نه عمدی، بلکه شاید در حین عملیات احیا برای نجات جان پسرم روی داده است. اینجا میگویم که پزشکان حداقل واقعیت را بیان کنند، ما که شکایتی نداریم، حداقل برای ما حاشیه نسازید.
*با توجه به جوسازی رسانههای معاند و واکنش دادگستری استان، شما چه حرفی دارید؟
قبلا هم گفتم که پسرم و بنده عضو هیچ جریانی سیاسی نبوده و نیستیم و واکنش رسانههای معاند یک مساله خودساخته است و با ما هیج ارتباطی ندارد. پسر من نه مخالف بوده و نه اینکه به دستگاه امنیتی احضار شده که آنها چنین موضوعی را مطرح کردهاند. من هم به عنوان یک فرهنگی متعلق به ساختار سیاسی جمهوری اسلامی بر این باورم که نباید از این مساله سوءاستفاده شود، و آدم سوءاستفادهکنندهای هم نیستم که بخواهم از مرگ پسرم برای بزرگ شدن خودم استفاده نابجا کنم، اما توصیهام به دستگاه قضایی این است که با صدور چنین بیانیههایی، باعث جریحهدار شدن خود و بستگان و... نشوند. بگذارند مسیر روال پزشکی خود را طی کند و برای پاسخگویی به ادعای غیرواقعی رسانههای معاند، آبروی متوفی و خانواده ما را در معرض آسیب قرار ندهند.
ارسال نظر